برادران کارامازوف 2 جلدی
The Brothers Karamazov
فیودور داستایفسکی
اصغر رستگار
نگاه
دسته بندی: ادبیات-روسیه
| کد آیتم: |
11557 |
| بارکد: |
9786003767928 |
| سال انتشار: |
1402 |
| نوبت چاپ: |
5 |
| تعداد صفحات: |
1742 |
| نوع جلد: |
گالینگور |
| قطع: |
رقعی |
کتاب «برادران کارامازوف» اثر فيودور داستايفسکي
روايتي از جدال خير و شر در شاهکاري که گفته شده پرارجترين انديشههاي داستايفسکي در آن گرد آمده است. کتاب «برادران کارامازوف» از آثار متاخر داستايفسکي است و يکي از اوجهاي هنر او در داستاننويسي به شمار ميرود.
در ژوئيه سال 1878 داستايفسکي نگارش رمان بزرگ خود يعني «برادران کارامازوف» را آغاز کرد.
برخي منتقدان گفتهاند داستايفسکي با نوشتن کتاب «برادران کارامازوف» ميخواست ايمان خود را به جهانيان اعلام کند. با اين حال برخي از منتقدان نيز بر اين باورند که داستايفسکي تا پايان عمر فردي شکاک باقي ماند و براي استدلالشان به رمان «برادران کارامازوف» هم ارجاع ميدهند. اين برداشت دوگانه از اين کتاب خود به تنهايي نشاندهنده پيچيدگي و اهميت اين شاهکار کلاسيک است.
کتاب «برادران کارامازوف» به لحاظ فرمي هم اثري ممتاز است. ناباکوف آن را «يک داستان پليسي نمونه» ناميده بود؛ يک «قاتل کيستِ» آشوببرانگيز با حرکت آهسته.
کتاب «برادران کارامازوف» را حماسهاي ناميدهاند که حدود چهارصد هزار کلمه دارد و پيچيدگيهايي نهفته در روايت باعث شده که هر تلاشي براي توصيف محتواي اين کتاب نابسنده به نظر برسد.
کتاب «برادران کارامازوف» در سالهاي مختلف توسط مترجمان متعدد به فارسي برگردانده شده است. يکي از اين ترجمهها توسط اصغر رستگار انجام شده و اين ترجمه در نشر نگاه منتشر شده است.
مروري بر کتاب «برادران کارامازوف»
داستايفسکي در کتاب «برادران کارامازوف» بر روي مسئله رنج و مسئله گناه انگشت گذاشته است. اين دو مسئله را ميتوان مضمون مشترک برخي از آثار او دانست اما در کتاب «برادران کارامازوف» با نطقه اوج پرداختن به رنج و گناه سروکار داريم.
در کتاب «برادران کارامازوف» ميبينيم که چگونه فيودور کارامازوف توسط پسر نامشروعش که در خانهاش به عنوان آشپز استخدام شده بود به قتل ميرسد. سير وقايع اما به گونهاي پيش ميرود که برادرش، دميتري کارامازوف، به عنوان قاتل شناخته ميشود و دادگاه او را به بيست سال زندان با اعمال شاقه محکوم ميکند.
نقطه عجيب روايت داستايفسکي در کتاب «برادران کارامازوف» اين است که دميتري اين مجازات را ميپذيرد. داستايفسکي در اين داستان ماهيت و مراحل شر را به تصوير کشيده است. سه برادر يعني الکسي، ايوان و دميتري تصويري از سه نوع رفتار و موضع در قبال تمايل به شر هستند.
کتاب «برادران کارامازوف» تاثير زيادي بر نويسندگان مختلف داشته و دربارهاش بسيار بحث شده است. گفته شده که ويليام فاکنر در رمان مشهورش يعني «خشم و هياهو» عکسالعملي مستقيم به کتاب «برادران کارامازوف» داستايفسکي داشته است.
ولاديمير ناباکوف در درسگفتارهاي ادبيات روس به بررسي رمان «برادران کارامازوف» هم پرداخته است. او اين کتاب را کاملترين نمونه از تکنيک داستانهاي پليسي که داستايفسکي مدام در آثارش به کار ميبرد دانسته است. به باور ناباکوف کتاب «برادران کارامازوف» رماني است عجيب و چيزهاي عجيبش متعددند و حتي عنوان فصلها هم عجيب است. او ميگويد اصلا مهم نيست که نويسنده نه تنها از اين خصوصيت عجيب و غريب کتابش باخبر است، بلکه حتي گويي تمام مدت هم دارد به آن اشاره ميکند، سربهسر خوانندهاش ميگذارد و از هر ترفندي براي برانگيختن کنجکاوي خواننده استفاده ميکند.
در آغاز رمان «برادران کارامازوف» سطوري با عنوان «سخني با خواننده» آمده که باب ورود به داستاني است که آن را از مهمترين آثار کلاسيک جهاني دانستهاند. در آغاز کتاب «برادران کارامازوف» ميخوانيم: «ميخواهم سرگذشت قهرمان داستانم آلکسِي فيودروويچ کارامازوف را بنويسم اما درست در سرآغازِ کار، ماندهام حيران و بلاتکليف. از يک طرف، آلکسِي فيودروويچ را قهرمانِ داستان ميخوانم، ولي از طرف ديگر، خوب ميدانم که او هر چه و هر که بوده، قهرمان نبوده؛ و به همين دليل، ميتوانم همه جور سوال حتمي و ناگزير را پيشبيني کنم؛ مثلا: مگر آلکسِي فيودروويچ چه قابليتي دارد که ديگران ندارند؟ چرا او را قهرمانِ داستانت کردهاي؟ مگر چهکار کرده؟ مگر آدمِ مشهوري بوده؟ اگر بوده، در چه زمينهيي شهرت داشته؟ منِ خواننده چرا بايد وقتم را صرفِ خواندنِ سرگذشتِ او کنم؟ سوالِ آخر سوالِ بسيار مهمي است، ولي تنها جوابي که من دارم اين است که شايد با خواندنِ رمان خودتان بتوانيد جوابِ سوال را پيدا کنيد. حالا آمديم خوانديد و نتوانستيد جوابِ سوال را پيدا کنيد _ آن وقت چه؟ آمديم خوانديد و ديديد آلکسِي فيودروويچ قابليتِ درخورِ توجهي نداشته _ آن وقت چه؟ اينها را ميگويم چون متاسفانه خودم هم همين احتمال را ميدهم. به نظر خود من او شخصيت درخورِ توجهي است، ولي نميدانم ميتوانم اين را به خواننده هم بقبولانم يا نه».
درباره فيودور داستايفسکي نويسنده کتاب «برادران کارامازوف»
فيودور داستايفسکي در يازدهم نوامبر 1821 در مسکو متولد شد. پدرش گرچه تباري اشرافي داشت اما در اين زمان ديگر از درجه اعتبار افتاده بود. او يک جراح نظامي بود که از ارتش استعفا داده و در زمان تولد فيودور، دکتر بيمارستان مارينسکي در مسکو براي فقرا شده بود. مادر داستايفسکي، ماريا نخائوا، دختر بازرگان متمولي بود که او نيز تا حدي مقام و موقعيت خود را از دست داده بود. فيودور به همراه برادر بزرگتر و خواهرهاي کوچکترش در محوطه بيمارستان مارينسکي و در بخش الحاقي به ساختمان اصلي بيمارستان رشد کرد. او در انزوا رشد کرد و تا مدتها در خانه درس خواند و با سلطه پدري مستبد روبهرو بود. در سيزدهسالگي به مدرسهاي خصوصي در مسکو رفت و در شانزده سالگي او را به مدرسه مهندسي نظامي در سنپترزبورگ فرستادند. داستايفسکي در اين دوره با اشتياق آثار شاخص نويسندگان مختلف را خواند و سليقه ادبياش شکل گرفت و به خصوص علاقه زيادي به گوگول پيدا کرد. در سال 1843 داستايفسکي از مدرسه نظامي فارغالتحصيل شد و بعد از يک سال خدمت اجباري، با کنارهگيري از مقام نظامياش به نويسندگي روي آورد. اولين رمان او با عنوان «مردم فقير» يا «بيچارگان» در 1846 منتشر شد و شهرت و مقبوليت زيادي برايش به همراه آورد. داستايفسکي زندگي پرفراز و نشيبي داشت و استبداد تزاري دامن او را هم گرفت. با درگرفتن شورشهاي انقلابي در سراسر اروپا در 1848، موج تازهاي از سرکوب به روسيه هم رسيد و در نتيجه آن داستايفسکي در 1849 بازداشت شد و به چهار سال حبس با اعمال شاقه و تبعيد محکوم شد. داستايفسکي پس از رهايي رمانهاي متعددي نوشت که برخي از آنها در شمار شاخصترين شاهکارهاي ادبيات جهاني به شمار ميروند. او در طول شصت سال زندگياش يعني تا بيستوهشتم ژانويه 1881، نه تنها به يکي از مهمترين چهرههاي ادبيات روسيه بلکه به قلهاي در ادبيات جهاني بدل شد و در زمان حياتش به شهرتي عام دست پيدا کرد. «جنايت و مکافات»، «ابله»، «برادران کارامازوف»، «قمار باز»، «جوان خام» و «نيه توچکا» عناوين برخي از آثار ترجمه شده داستايفسکي به فارسي است.
درباره ترجمه کتاب «برادران کارامازوف»
کتاب «برادران کارامازوف» با ترجمه اصغر رستگار در نشر نگاه منتشر شده است.
اصغر رستگار، متولد آبان 1328 در تهران، مترجم و نويسنده معاصر است. او تحصيلات ابتدايي و متوسطهاش را درتهران گذراند و سپس براي تحصيل در رشته رياضي وارد دانشگاه فردوسي مشهد شد. رستگار در همين دوران به کار ترجمه مشغول شد. او آثار مهمي در زمينه ادبيات داستاني و ادبيات نمايشي به فارسي برگردانده است. رستگار که مقيم اصفهان بود علاوه بر ترجمه به همکاري با مجله «زندهرود» هم ميپرداخت. او در ابتداي دهه پنجاه توسط ساواک دستگير شده بود و سه سال در زندان بود و ترجمههايي هم در دوران حبس انجام داده بود. ترجمه رستگار از کتاب «جنايت و مکافات» به عنوان کتاب سال انتخاب شده بود. از ديگر ترجمههاي رستگار ميتوان به اين آثار اشاره کرد: «در انتظار گودو»، «تئوري بنيادي هنر تئاتر»، «عهد عتيق» و از «عدن تا تبعيد». رستگار تعدادي از نمايشنامههاي ايبسن را هم به فارسي برگردانده و مجموعه مقالاتي نيز درباره او تاليف کرده است. رستگار سرانجام ارديبهشت 1402 از دنيا رفت.