شوهرباشی
شوهرباشی
فیودور داستایفسکی
میترا نظریان
ماهی
دسته بندی: ادبیات-روسیه
| کد آیتم: |
11152 |
| بارکد: |
9789642093236 |
| سال انتشار: |
1404 |
| نوبت چاپ: |
8 |
| تعداد صفحات: |
192 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
رقعی |
شوهرباشي
فيودور داستايفسکي
ميترا نظريان
ناشر: ماهي
کتاب «شوهرباشي» اثر فيودور داستايفسکي
رماني مربوط به دوره پختگي کار داستايفسکي که بسيار ستايش شده است. داستايفسکي کتاب «شوهرباشي» را در سال 1869 در درسدن و پس از شاهکارش «ابله» نوشت.
داستايفسکي در سپتامبر 1869 کار نوشتن رمان «شوهرباشي» را آغاز کرد و با کار بيوقفه بر روي آن در 23 نوامبر کار را تمام کرد. اين داستان اولينبار در دو شماره نشريهاي که يکي از دوستان داستايفسکي مدير آن بود منتشر شد.
کتاب «شوهرباشي» جزو آن دسته از آثار داستايفسکي است که در زمان انتشارش به اندازه کافي قدر نديد. بايد دههها ميگذشت تا اهميت اين داستان براي خوانندگان و منتقدان روشن شود.
آندره ژيد رمان «شوهرباشي» را ستوده و معتقد است که اين رمان ساختاري موزون و موجز دارد و از نظر فرم بسيار فرانسوي است.
کتاب «شوهرباشي» بارها به زبانهاي متعددي ترجمه شده و در ايران نيز چند ترجمه از آن در دست است. اين کتاب در ايران با عنوان «هميشه شوهر» هم ترجمه شده است اما ميترا نظريان اين کتاب را با عنوان «شوهرباشي» در نشر ماهي منتشر کرده است.
مروري بر کتاب «شوهرباشي»
کتاب «شوهرباشي» از رمانهاي کوتاه داستايفسکي است که اگرچه به اندازه رمانهاي قطور و شاهکارهاي او مشهور نيست اما داستاني است پرکشش که نشان دهنده وجه ديگري از قدرت و هنر نويسندگي داستايفسکي است.
رمان «شوهرباشي» در ابتدا قرار بود يک داستان کوتاه باشد اما وقتي کار نوشتن داستان شروع شد برخلاف طرح و برنامه اوليه طولانيتر شد و تقريبا پنج برابر پيشبيني ابتدايي از کار درآمد.
داستايفسکي در جايي با اشاره به کتاب «شوهرباشي» نوشته بود که رمان کوتاهش آماده است اما طولانيتر از چيزي شده که فکر ميکرده چرا که در حين نوشتن موضوعش تغيير کرده و بخشهاي تازهاي به آن وارد شدهاند.
در کتاب «شوهرباشي»، داستايفسکي به روابط و مناسبات پيچيده ميان انسانها توجه کرده است. در ماجراي اين رمان، اسرار زندگي پنهان يک زن پس از مرگش به واسطه نامههايي که از او برجا مانده براي شوهرش روشن ميشود. در توضيحات خود کتاب آمده که «اين کمدي تلخ و گزنده آدمي را به ياد آثار فلوبر و موپاسان مياندازد و گواهي است بر استادي داستايفسکي در اين گونه ادبي که همگان گوگول را استاد بيبديلش ميدانند.»
داستايفسکي در زماني کتاب «شوهرباشي» را نوشت که خودش دوران سختي را سپري ميکرد. او از يکسو گرفتار بيماري بود و از سوي ديگر از نظر مالي هم در تنگنا بود. در اين دوره بيماري صرع داستايفسکي روندي اوجگيرنده را طي ميکرد و روز به روز شديدتر ميشد. اما اين همه ماجرا نبود و او گرفتار فقر و بيپولي هم بود و علاوه بر اين وسوسه قمار به شکل افراطگونهاي بر او حاکم بود. او جاي ثابتي هم نداشت و مدتي در سوئيس بود و مدتي در ايتاليا و جاهاي ديگر. مسئله اين بود که داستايفسکي بدهي داشت و از ترس بدهکاران نميتوانست به روسيه بازگردد. در ميانه چنين آشوبي زنش هم باردار بود و اولين فرزندش هم مرده بود.
با اين همه، رمان «شوهرباشي» داستاني خواندني و جذاب از کار درآمد که از نظر ادبي ارزش زيادي دارد. در بخشي از اين رمان ميخوانيم: «تابستان آمد و ولچانينف بيش از حد انتظار در پترزبورگ ماند. سفرش به جنوب روسيه به هم خورده بود و هيچ پاياني هم براي دعوي قضايياش نميشد تصور کرد. اين پرونده -دعوي قضايي بر سر املاک- صورت بسيار ناخوشايندي به خود گرفته بود. تا همين سه ماه پيش، اوضاع ابدا بغرنج و لاينحل به نظر نميرسيد، اما يکباره انگار همهچيز دگرگون شد. ولچانينف زهرخندي ميزد و مدام با خود تکرار ميکرد: اصولا تغيير هم که ميکند، بدتر ميشود! او وکيل زبردست، گرانقيمت و مشهوري را استخدام کرده بود و از پول خرج کردن هم دريغ نداشت. اما از سر ناشکيبايي و بياعتمادي عادت کرده بود شخصا در امور دخالت کند: مدام مشغول خواندن و نوشتن اوراق و اسنادي بود که وکيل بدون استثنا همهشان را رد ميکرد، از اين اداره به آن اداره ميدويد، استعلام ميگرفت و همه کارها را به تاخير ميانداخت. بالاخره وکيل زبان به گلايه گشود و او را ترغيب کرد براي استراحت به ويلاي ييلاقياش برود. اما او حتي از تصميمگيري در باب اين مسئله هم ناتوان بود. گرد و غبار، هواي خفه و شبهاي سپيد پترزبورگ که اعصابش را تحريک ميکردند... ارمغان پترزبورگ چيزي جز اين نبود. چندي پيش در نزديکي بالشوي تئاتر آپارتماني اجاره کرده و آنجا هم به خنسي خورده بود. همهچيز به خنسي ميخورد!»
درباره فيودور داستايفسکي نويسنده کتاب «شوهرباشي»
فيودور داستايفسکي در يازدهم نوامبر 1821 در مسکو متولد شد. پدرش گرچه تباري اشرافي داشت اما در اين زمان ديگر از درجه اعتبار افتاده بود. او يک جراح نظامي بود که از ارتش استعفا داده و در زمان تولد فيودور، دکتر بيمارستان مارينسکي در مسکو براي فقرا شده بود. مادر داستايفسکي، ماريا نخائوا، دختر بازرگان متمولي بود که او نيز تا حدي مقام و موقعيت خود را از دست داده بود. فيودور به همراه برادر بزرگتر و خواهرهاي کوچکترش در محوطه بيمارستان مارينسکي و در بخش الحاقي به ساختمان اصلي بيمارستان رشد کرد. او در انزوا رشد کرد و تا مدتها در خانه درس خواند و با سلطه پدري مستبد روبهرو بود. در سيزدهسالگي به مدرسهاي خصوصي در مسکو رفت و در شانزده سالگي او را به مدرسه مهندسي نظامي در سنپترزبورگ فرستادند. داستايفسکي در اين دوره با اشتياق آثار شاخص نويسندگان مختلف را خواند و سليقه ادبياش شکل گرفت و به خصوص علاقه زيادي به گوگول پيدا کرد. در سال 1843 داستايفسکي از مدرسه نظامي فارغالتحصيل شد و بعد از يک سال خدمت اجباري، با کنارهگيري از مقام نظامياش به نويسندگي روي آورد. اولين رمان او با عنوان «مردم فقير» يا «بيچارگان» در 1846 منتشر شد و شهرت و مقبوليت زيادي برايش به همراه آورد. داستايفسکي زندگي پرفراز و نشيبي داشت و استبداد تزاري دامن او را هم گرفت. با درگرفتن شورشهاي انقلابي در سراسر اروپا در 1848، موج تازهاي از سرکوب به روسيه هم رسيد و در نتيجه آن داستايفسکي در 1849 بازداشت شد و به چهار سال حبس با اعمال شاقه و تبعيد محکوم شد. داستايفسکي پس از رهايي رمانهاي متعددي نوشت که برخي از آنها در شمار شاخصترين شاهکارهاي ادبيات جهاني به شمار ميروند. او در طول شصت سال زندگياش يعني تا بيستوهشتم ژانويه 1881، نه تنها به يکي از مهمترين چهرههاي ادبيات روسيه بلکه به قلهاي در ادبيات جهاني بدل شد و در زمان حياتش به شهرتي عام دست پيدا کرد. «جنايت و مکافات»، «ابله»، «برادران کارامازوف»، «قمار باز»، «جوان خام» و «نيه توچکا» عناوين برخي از آثار ترجمه شده داستايفسکي به فارسي است.
درباره ترجمه کتاب «شوهرباشي»
کتاب «شوهرباشي» با ترجمه ميترا نظريان در نشر ماهي منتشر شده است.
ميترا نظريان، متولد 1348، مترجم ايراني است. او تاکنون تعدادي از رمانهاي کلاسيک روسي و نيز آثاري در زمينه هنر به فارسي برگردانده است. «خواب عموجان»، «دکتر ژيواگو»، «يک اتفاق مسخره»، «آخرين تزار» و مجموعه آثاري ذيل عنوان کلي «مکتب هنرهاي تجسمي» از جمله ترجمههاي او است.