پین بال، 1973
Pinball, 1973
هاروکی موراکامی
بهرنگ رجبی
چشمه
دسته بندی: ادبیات-آسیا
| کد آیتم: |
145562 |
| بارکد: |
9786002295590 |
| سال انتشار: |
1403 |
| نوبت چاپ: |
10 |
| تعداد صفحات: |
156 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
رقعی |
پينبال، 1973
از نخستين رمانهاي هاروکي موراکامي. «پينبال، 1973» رماني است با حال و هوايي که اشکال گسترشيافته آن را در آثار بعدي موراکامي شاهديم؛ حال و هوايي که يکي از مشخصههاي آن درهمآميزي زندگي روزمره و امور واقعي با افسانه و امور فراواقعي و رمزآلود است. راوي رمان «پينبال، 1973» روزگاري شيفته قصهشنيدن بوده است. در بخشي از اين رمان ميخوانيد: «آنقدر لذت ميبُردم از شنيدنِ قصههايي درباره جاهاي خيلي دور که ديگر بفهمينفهمي شده بود مريضي.
آن زمانها، که الان شيرين ده سالي ازش گذشته، ميرفتم اينور و آنور و از آدمها ميخواستم برايم تعريف کنند کجا دنيا آمدهاند و بزرگ شدهاند. حتماً آن روزها حسابي شنونده خوب کم بوده، چون سراغِ هر کي ميرفتم، خيلي مشتاق و پُرشور برايم حرف ميزد. دوروبَر که پيچيد دارم چه کار ميکنم، ديگر حتا کمکم آدمهايي ميآمدند پيشم که توي عمرم چشمم هم بهشان نيفتاده بود، فقط براي اين که قصههايشان را برايم تعريف کنند.
درباره هر چيزي و همهچيز حرف ميزدند و حرف ميزدند، انگار دارند توي چاهي خشک سنگشان را مياندازند، بعد هم خوشحال و راضي ميگذاشتند و ميرفتند. بعضي قصههايشان را سرخوش و سرحال تعريف ميکردند بعضي عصباني. قصههايي بهنظرت روشن و سرراست ميآمدند، قصههايي ديگر از سر تا تَه بيمعني. قصههايي ميشنيدم حوصلهسربَر، قصههايي اشکدرآر، و قصههايي مسخره و غريب. ولي من هميشه آنچه بايد ميگفتند، با نهايتِ دقتي که ازم برميآمد، گوش ميدادم.
به هر دليلِ ممکني، انگار همهشان مجبور بودند قصههايشان را بيرون بريزند – اگر نه براي يک آدم خاص، پس براي کلِ دنيا.»
ترجمه بهرنگ رجبي از «پينبال، 1973» در نشر چشمه منتشر شده است.
درباره نويسنده: هاروکي موراکامي (- 1949)، داستاننويس ژاپني.