هفت مهر جادو 4: مرد خاردار

کای مایر، اهل آلمان بوده و مجموعه «هفت مهر جادو» او در ژانر وحشت است. چهار کودک شخصیت‌های اصلی داستان بوده ولی ماجرای هر کتاب مستقل از دیگری است. هر جلد دارای عنوان متفاوتی نیز می‌باشد. محله وقوع ماجراها منطقه‌ای آرام در آلمان بوده و آغاز ماجرا ظهور علامتی عجیب روی دست یکی از این چهار کودک است. به مرور موجودات نفرین‌شده و شریر آن‌ها را احاطه می‌کنند و باید با کمک هم از شر آن‌ها خلاص شوند.
در بخشی از جلد سوم این مجموعه با عنوان دخمه دامیانو می‌خوانید:
تازه حدود یازده شب جیغ و داد بچه تمام شد. بالاخره، کورا خسته و کوفته روی مبل راحتی جلو شومینه دراز کشید. کورا با حالتی تحقیرآمیز در مورد این کلمه فکر می‌کرد: همه‌ی این کارها نقشه‌ی عمه کاساندرا بود. کورا هی چوقت به اختیار خودش این کار را نمی‌کرد.
عمه کاساندرا گفته بود: «با این‌جور کارها اوضاع پول توجیبی‌اش بهتر می‌شه!»
کورا با دستپاچگی و البته کمی هم سنجیده جواب داده بود: «به اندازه‌ی کافی پول دارم.»
عمه حیله‌گرانه لبخندی زده و گفته بود: «اما می‌شه اونو بیشترکرد... »
و در واقع با این جواب وضعیت کار روشن شد. سرنوشت کورا رقم زده شد. چه آسان، چه راحت و چه قشنگ! کورا به واژه‌ی «پرستار بچه» فکر می‌کرد که معنی واقعی‌اش در پشت این واژه، فاصله‌ی زیادی مخفی شده بود. تقریباً شبیه زکام تابستانی بود. تابستانها، وقتی خورشید پیدا می‌شود، به استخر می‌رویم و عصرها هم به بستنی فروشی. اما زکام تابستانی یعنی اینکه تمام این کارها، یکدفعه قطع شود.
آب‌بازی ممنوع، بستنی خوردن ممنوع. به جای آن، شربتهای تلخ، تب و لرز و درجه درمان که البته هر وقت لازمش داریم، خراب می‌شود.