تالار آیینه
نویسنده: امیرحسن چهل تن
ناشر: نگاه
دسته بندی: داستان ایرانی
300,000 ریال
کتاب «تالار آیینه» اثر امیرحسن چهلتن
رمانی دربارۀ تنهاییها، رنجها، اضطرابها و دردهای زنان در متن انقلاب مشروطه. کتاب «تالار آیینه»، مانند دیگر رمانهای امیرحسن چهلتن، رمانی است که در آن تخیلِ قصهپرداز و تاریخ با هم تلاقی پیدا کردهاند تا تصویری از جامعۀ ایران در مقطعی از تاریخ پر از فراز و فرود این سرزمین به دست داده شود و قصهای در متن این تاریخ پدید آید.
کتاب «تالار آیینه» رمانی است که، مثل هر رمان دیگری که تاریخ را دستمایۀ تخیل و قصهپردازی قرار میدهد، به تاریکجاهای تاریخ سرک میکشد و چیزهایی را از تاریخ نمایان میکند که در تاریخ رسمی چندان به آنها پرداخته نمیشود.
کتاب «تالار آیینه» روایتی از بحرانهای زنانِ گرفتار در جوامعِ مردسالار است؛ زنانی که زندگی و فردیتشان، در جوامعی که مردها بازیگران اصلی سیاستاند، قربانی میشود و در پستوها میپوسند و از یاد میروند و حضور و نقشِ اجتماعیای هم اگر داشته باشند، در حاشیۀ حضور و نقشِ مردان است. چهلتن اما در کتاب «تالار آیینه» این از یادرفتگانِ حاشیهنشین را، با قرار دادن آنها در کانون روایت رمان خود، به یاد میآورد و مرئی میکند و زبانِ این زنان میشود و حالِ درونیشان را به نمایش میگذارد.
چهلتن همچنین در کتاب «تالار آیینه» شمهای از مبارزۀ زنان در دوران انقلاب مشروطه را ترسیم میکند.
کتاب «تالار آیینه» اولین بار در سال 1369 در انتشارات بهنگار منتشر شد اما ناشر فعلیِ آن انتشارات نگاه است.
مروری بر کتاب «تالار آیینه»
شخصیت اصلی کتاب «تالار آیینه» زنیست به نام ماهرخسار. او دختری از خانوادۀ اعیان و اشراف دورۀ قاجار و پدرش از مشروطهخواهانی است که به فعالیتهای زیرزمینی علیه حکومت مشغولاند. حول ماجرای ماهرخسار اما ماجرای زنان دیگری هم در کتاب «تالار آیینه» روایت میشود که هر یک با تنهایی و اندوه و حسرتهای خود درگیرند و قربانی جامعهای هستند که آنها را در مرتبهای پایینتر از مرد قرار داده و در اندرونیِ خانهها محبوس و محصور نگه داشته است.
امیرحسن چهلتن در کتاب «تالار آیینه» به ترسیم دقیق و ظریف و هوشمندانۀ جامعهای سنتی میپردازد که اگرچه در حالِ تحول و خواهان تجدد است اما زنانِ آن همچنان در اندرونیِ خانهها محصورند و چندان راه به بیرون ندارند و دنیای بیرونِ خانهها در تسخیر مردهاست و زنان در آن تنها حضوری حاشیهای دارند.
زنانِ کتاب «تالار آیینه» در اندرونی و پستوی خانهها محبوساند و وقایع را گویی از پشتِ پستو و دیوار نظاره میکنند.
میرزا، پدرِ ماهرخسار، در کتاب «تالار آیینه» چنان درگیر سیاست است که از خانوادۀ خود غافل است و ماهرخسار، همچون مادرش، شاهزمان، که ماهرخسار بعد از مرگ او رختهایش را به تن میکند و جایش را میگیرد و نقش او را در خانه ایفا میکند، قربانی بیتوجهی میرزا میشود؛ میرزایی که به همسرش هم بیتوجه بوده و حالا گاه دخترش در خیالش با همسرش یکی میشود.
از سوی دیگر در کتاب «تالار آیینه» میبینیم که عشق ماهرخسار نیز قربانی سیاست میشود و معشوق او، که از مبارزان سیاسی است و به محفل پدر ماهرخسار رفتوآمد دارد، در جریان ترور میرزا علیاصغرخان اتابک، کشته میشود.
امیرحسن چهلتن در کتاب «تالار آیینه» ما را با خود به ایران عصر مشروطه میبرد و حواشیِ مغفولِ تاریخ مشروطه و رنج زنان محصور در اندرونیها و اضطرابها و دلواپسیها و عشقها و آرزوهای ناکام آنها را مرئی میکند و به صداهای زنانهای که در سکوت اندرونیها مخفی ماندهاند جان میدهد؛ صداهایی پشتِ سکوت که مردهای پرمشغله آنها را نمیشنوند. کتاب «تالار آیینه» قصۀ رنج و اضطراب زنانی است که گویی مردها اصلاً آنها را و تمامیت وجود انسانیشان را نمیبینند و درک نمیکنند.
در بخشی از کتاب «تالار آیینه» میخوانید: «صبح بود و چیزی مثل سکوت در میان. هر کلام معنایی دیگر و هر صدا آهنگی دگرگونه داشت. توی زیرزمین هاون میکوبیدند و صدای نالههای نجمالسحر میآمد که چیزی را به آرامی و گلایه نجوا میکرد. سایۀ برگها روی شیشۀ پنجره جابجا میشد و طرح دیوار روبرو مدام تکان میخورد. حرفها و صداها روی کلاف بیانتهای سکوت از همهسوی خانه رو به گوش ماهرخسار داشت. حتی حس کرد صدای موشهایی را میشنود که چیزی را بهشتاب در صندوقخانه میجوند. چیزی از شگفتی و ترس حاشیۀ خیالاتش را رنگ میزد.
گمان برد به هشتی خیلی نزدیک است؛ شاید کافی بود تا دست دراز کند و کلون در را بچرخاند. دیوارها حرفی جداگانه داشتند، گویی برای آن بودند تا چیزی را از ماهرخسار پنهان کنند. گویی میشنید، صدای هنهن نفسهایی را میشنید که از تعقیبی طولانی و دشوار جان بهدر برده باشد.
چیزی پشت دیوار سبز و وهمآلود چفتۀ مو حرکت کرد و دل ماهرخسار از جا کنده شد. میان همۀ برگهای پیچیدۀ مو دو چشم را که مثل دو لولۀ تفنگ به او دوخته شده بود، تشخیص داد.
برخاست. اما دستی پاهای او را نگه میداشت. زبان سنگین بود و به کام چسبیده. تخم سیاه چشم مرد بیتکان بود و در خطی مستقیم به او نزدیک میشد. ماهرخسار دست روی درگاه پنجره گذاشت. ذهنش از کلام خالی بود. دست به گلو برد و نگاه در نگاه مرد فریاد کشید.»
دربارۀ امیرحسن چهلتن، نویسندۀ کتاب «تالار آیینه»
امیرحسن چهلتن، متولد 1335 در تهران، داستاننویس و جُستارنویس ایرانی است. چهلتن تحصیلکردۀ مهندسی الکترونیک در انگلستان است و مدتی هم به کار مهندسی اشتغال داشته اما اکنون سالهاست که تماموقت به نویسندگی میپردازد.
عشق، زنان و مسائل و بحرانهای آنها در جامعۀ مردسالار و دیگر مسائل و بحرانهای اجتماعی و فرهنگی، شهر، تاریخ، تنهایی، اضطراب، گسست و سیاست از موضوعات اصلی آثار امیرحسن چهلتن هستند.
از آثار داستانی امیرحسن چهلتن میتوان به رمانهای «سپیدهدم ایرانی»، «تهران، شهر بیآسمان» و «مهرگیاه» و مجموعه داستانهای «دیگر کسی صدایم نزد» و «چیزی به فردا نمانده است» و از آثار غیرداستانیاش میتوان به کتاب «محمود دولتآبادی» اشاره کرد. ترجمۀ آلمانی یکی از رمانهای او، با عنوان «محفل عاشقان ادب»، که متن فارسیاش هنوز منتشر نشده، در سال 2020، از طرف «خانۀ فرهنگهای جهان» در برلین، برندۀ جایزۀ بینالمللی ادبیات شده است.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | داستان ایرانی |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 296 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک