دیالکتیک انتقادی: سپهرهای نقد
نویسنده: کمال خسروی
ناشر: لاهیتا
دسته بندی: اندیشه و تفکر
600,000 ریال
کتاب «دیالکتیک انتقادی: سپهرهای نقد» نوشتۀ کمال خسروی
دریچهای تازه به دیالکتیک مارکس با تأکید بر وجوه رادیکال و انتقادی آن. کمال خسروی در کتاب «دیالکتیک انتقادی: سپهرهای نقد»، با تمرکز بر دیدگاههای مارکس در زمینۀ اقتصاد سیاسی، تفسیری تازه از دیالکتیک مارکس و مفاهیم کلیدی آن ارائه داده است. آنچه در کتاب «دیالکتیک انتقادی» در ارتباط با دیالکتیک مارکس مطرح میشود، چنانکه در پیشگفتار نویسنده بر این کتاب توضیح داده شده، نه تبارشناسی دیالکتیک و دیالکتیک مارکس و ارائۀ گزارشهایی تاریخنگارانه از آن، بلکه طرح این دو پرسش تازه است: «نخست: آیا "گفتمان شناختیِ" مارکس نیازمند چارچوب یا ظرفی فراگیرتر، بهمثابهی دستگاه مختصاتِ هستیشناختی، معرفتشناختی و روششناختی آن است یا خود، فضا و "دستگاه مختصات" تازهای است؟ دوم: آیا شکاف میان "علم" اجتماعی و تاریخی، از یکسو و علوم طبیعی از سوی دیگر، هر اندازه ژرف، چنان است که بتوان کماکان از هردو آنها زیر سقف "علم" سخن گفت؟ اگر چنین نیست و اگر با تمایزی سرشتی میان این دو حوزهی دانشِ انسان اجتماعی و تاریخی سروکار داریم، این تمایز چه چشماندازهای تازهای در برابر دانش اجتماعی میگشاید؟»
در کتاب «دیالکتیک انتقادی» از زاویهای خاص به مقولههای اساسی دیالکتیک مارکس پرداخته شده و نیز تعریفی تازه از امر واقع و امر اجتماعی ارائه شده است. کمال خسروی در کتاب «دیالکتیک انتقادی» سعی کرده است پرتوی تازه به گوشههای تاریک دیالکتیک مارکس و وجوهی از آن که تاکنون به چشم نیامده است بیفکند. یکی از اهدافی که در کتاب «دیالکتیک انتقادی» دنبال شده نقد برداشتها و تفسیرهای عامیانه و کلیشهای از فلسفۀ مارکس و مفهوم دیالکتیک در نظام فلسفی اوست.
مروری بر کتاب «دیالکتیک انتقادی»
کتاب «دیالکتیک انتقادی» از پیشگفتار نویسنده و شش فصل تشکیل شده که عبارتند از: «نقد منفی، نقد مثبت»، «گامی تازه در نقد مارکسی؛ "شیوهی وجود"»، «ذات، پدیدار، فرانمود»، «فریفتاریِ وارونگیِ واقعی»، «سطح تجرید و تیپ ایدهآل» و «سپهرهای نقد».
کمال خسروی در فصل نخست کتاب «دیالکتیک انتقادی» درک و دریافتی ویژه از دیالکتیک مارکس را مطرح کرده که خود آن را دیالکتیک «نقد منفی، نقد مثبت» نامیده و این دیالکتیک را بدیلی در مقابل رابطۀ بدون میانجیِ نفی/ اثبات قرار داده است.
در فصل دوم کتاب «دیالکتیک انتقادی» تعریف تازهای از امر واقع یا واقعیت اجتماعی ارائه شده و در فصل سوم به ارزیابی دوباره مقولات ذات، پدیدار و فرانمود پرداخته شده است.
رابطۀ دیالکتیک مارکس با دیالکتیک هگل و وارونگیِ دیالکتیک هگل در دیالکتیک مارکس موضوع فصل چهارم کتاب «دیالکتیک انتقادی» است.
فصل پنجم کتاب «دیالکتیک انتقادی» به سنجش روش مارکسیِ سطحهای تجرید با تیپِ ایدهآلِ ماکس وِبر اختصاص دارد و فصل ششم و پایانی کتاب به پرسش دومِ مطرح در کتاب، یعنی پرسش درباره شکاف میان علم اجتماعی و تاریخی و علوم طبیعی و بحث درباره سپهرهای نقد.
در بخشی از کتاب «دیالکتیک انتقادی» میخوانید: «جدایی علم از فلسفه و جدایی علوم طبیعی از فلسفهی طبیعی، استقلال و هویتیابی علم و عروج ارزش و اعتبار آن در ساحت فعالیتهای انسانِ اجتماعی و تاریخی، متناظر است با پاگیری، گسترش و چیرگیِ شیوهی تولید سرمایهداری بر زندگی انسان در سراسر جهان، و نیز با بدهبستانِ علم و فرهنگ و ایدئولوژی بورژوایی. فرمانروایی بورژوازی و پیشرفتهای علم و تسلط اعتبار علم، دستدردست هم پیش رفتهاند. از همینرو امکان جدایی دانش اجتماعی از علم و پاگیریِ قلمرو تازهای با هویت و نامی تازه، متناظر است با مبارزهی طبقاتیِ ضدسرمایهداری و تلاش برای رسیدن به همزیستیِ انسانها در روابطی عاری از سلطه و استثمار. نقطهی عطف و بنیانگذار چنین قلمرو تازهای، اندیشهی مارکسی است. مارکس خود، بهرغم تأکید بر علمیت کارش، همواره این قلمرو تازه را نقد، رویکرد انتقادی، دیالکتیک انتقادی و انقلابی نامیده است. پیش از آنکه پراتیک اجتماعی و تاریخیِ زندگی انسان، و بهویژه خودزایندگیِ این پراتیک، نامهای تازهای بسازد که شایستهی این هویتِ تازه و مستقل باشند، بهناگزیر نامهای کهنه را در معنایی تازه به کار میگیرد؛ یکی "نقد" را و دوم "دیالکتیک". در گزینش نام یا مفهومی "تازه" که بتواند ظرف درخوری برای علم از یک سو و دانش اجتماعی بهمثابهی حوزهای تازه و مستقل از ساحت فعالیتهای انسان اجتماعی و تاریخی باشد، شاید میشد از اصطلاح "گفتمان" (دیسکورس) سود جست؛ به نحوی که بتوان میان دیسکورس فلسفی، دیسکورس علمی، و دیسکورس نقد تمایز قائل شد. اما "گفتمان" ، فضای این حوزه از فعالیتهای انسان اجتماعی و تاریخی را به قلمرو زبان و بیان (در عامترین معنا) محدود میکند و نمیتواند همهی حوزههای ارتباطی، معنایی، هنجاری، نمادین، ایمایی و مهمتر از همه، مبارزهجویانه را دربر بگیرد. از اینرو، گرایش ما به استفاده از اصطلاح "سپهر" است که ظرفیتی چندساحتی، زمانی / مکانی و تاریخی دارد. بدینترتیب، داعیهی ما این است که سپهر نقد را که دربرگیرندهی همهی ساحتهای دانش اجتماعی است، باید در حکم سپهر جداگانه و مستقلی تلقی کرد که هرچند هنوز نوجوانی کمابیش صد یا دویستساله است، اما هویت ویژهی خود را دارد و زمانی خواهد رسید که موجودی بالیده و سرافراز باشد.»
کتاب «دیالکتیک انتقادی: سپهرهای نقد» در نشر لاهیتا منتشر شده است.
درباره کمال خسروی، نویسنده کتاب «دیالکتیک انتقادی»
کمال خسروی، متولد 1333، نظریهپرداز، نویسنده، مترجم، ویراستار و مارکسپژوهِ ایرانی است. «نقد ایدئولوژی» و «توصیف، تبیین و نقد» از آثار تألیفی کمال خسرویاند.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | فلسفه |
موضوع فرعی: | اندیشه و تفکر |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 150 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک