مرگ الیویه بکای و داستان های دیگر
امیل زولا
محمود گودرزی
افق
دسته بندی: ادبیات-فرانسه
| کد آیتم: |
1522455 |
| بارکد: |
9786227902105 |
| سال انتشار: |
1403 |
| نوبت چاپ: |
3 |
| تعداد صفحات: |
248 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
رقعی |
کتاب «مرگ اليويه بکاي و داستانهاي ديگر» اثر اميل زولا، ترجمه محمود گودرزي، نشر افق
داستانهايي کوتاه از اميل زولا که در آنها با مضامين مورد علاقهاش يعني مرگ و قضا و قدر و جبر محيط روبرو هستيم. کتاب «مرگ اليويه بکاي» شش داستان کوتاه از اميل زولا را دربرگرفته است.
مجموعه داستان «مرگ اليويه بکاي» نشان ميدهد که زولا به جز رماننويسي در نوشتن داستان کوتاه نيز بسيار توانا بوده است.
اميل زولا عمدتا با سلسله رمانهاي روگن- ماکار شناخته ميشود که در آنها تصويري از يک دوران به دست داده و همچنين به شکلگيري و توسعه سرمايهداري، صنعت و پول در قالب اين رمانها توجه کرده است. با اين حال زولا نويسنده داستانهاي کوتاه هم هست که وجوه ديگري از چيرهدستي او را در داستاننويسي نشان ميدهد. برخي از خواندنيترين داستانهاي کوتاه زولا در مجموعه «مرگ اليويه بکاي و داستانهاي ديگر» گردآمده است.
مروري بر کتاب «مرگ اليويه بکاي و داستانهاي ديگر»
عنوان کتاب «مرگ اليويه بکاي و داستانهاي ديگر» از داستاني با همين نام گرفته شده است. داستان اول اين کتاب، «مرگ اليويه بکاي»، وضعيتي غريب را روايت کرده است. اين داستان از آن دست داستانهايي است که شروعي درخشان دارند و خواننده را از همان ابتدا غافلگير ميکنند.
مرگ يکي از مضامين مورد علاقه اميل زولا بود و در داستان «مرگ اليويه بکاي» نيز مرگ خيلي زود و در همان آغاز داستان حضورش را اعلام ميکند: «شنبه روزي بود که بعد از سه روز بيماري، ساعت شش صبح مردم. زن بيچارهام مدتي داخل چمدان دنبال پارچه ميگشت. وقتي سرش را بلند کرد و مرا ديد که شقورق و با چشمهاي گشوده ديگر نفس نميکشم، دويد سمتم، به خيال اينکه از هوش رفتهام، به دستهايم ضربه ميزد و روي صورتم خم ميشد. سپس وحشت بر او مستولي شد؛ و سراسيمه، همانطور که گريه سر ميداد، منمنکنان گفت: خدايا! خدايا! مرده! همه را ميشنيدم، اما صداهاي ضعيفشده گويي از جايي بسيار دور ميآمدند. فقط چشم چپم هنوز نوري محو ميديد، نوري مايل به سفيد که در آن اشيا با هم ادغام ميشدند؛ چشم راستم بهکلي فلج شده بود. تمام بدنم سست شده بود، گويي صاعقهاي نابودم کرده باشد. ارادهام از بين رفته بود، هيچکدام از تاروپودهاي تنم به فرمانم عمل نميکردند. و در اين نيستي، بالاي اندام بيجانم، فقط انديشه باقيمانده بود، کند و کاهل، اما با وضوحي کامل».
اينطور به نظر ميرسد که راوي داستان «مرگ اليويه بکاي» مردي مرده است که دارد مرگش را روايت ميکند اما اين شيوه روايت در قرن نوزدهم و براي نويسندهاي چون زولا بسيار قابل توجه به نظر ميرسد. بعدتر معلوم ميشود که راوي به ظاهر مرده اما همچنان حواسش در اين دنيا است و درک دقيقي از اطرافش دارد. او مردهاي است که البته توان جسمياش را بازمييابد. زولا به سبک مشهور خودش جزئيات وضعيت راوي، اليويه، را مو به مو شرح ميدهد. او و البته ديگران و به خصوص همسرش در موقعيت عجيبي گرفتار شدهاند. ديگران فکر ميکنند که کار تمام شده و مرد مرده است اما او هنوز ميتواند بشنود و درک کند که در اطرافش چه ميگذرد. «مرگ اليويه بکاي» داستاني بسيار خواندني است و هنر زولا را در داستاننويسي به خوبي نشان ميدهد.
داستانهاي ديگر کتاب «مرگ اليويه بکاي» عبارتند از: «سروان بورل»، «چگونه ميميريم»، «سيل»، «آنژلين» و «ژاک دامور» که آنها نيز داستانهايي با مضاميني قابل توجه و خواندنياند.
درباره اميل زولا نويسنده کتاب «مرگ اليويه بکاي و داستانهاي ديگر»
اميل زولا از نويسندگان مشهور ادبيات کلاسيک است که در سال 1840 از پدري ايتاليايي و مادري فرانسوي در پاريس متولد شد. زولا نويسندهاي بسيار پرکار بود و از نظر حجم آثار حتي از ويکتور هوگو هم پرکارتر بود. زولا نويسندهاي آزاديخواه با گرايشهاي سوسياليستي بود و اين گرايش در آثار مختلف او قابل مشاهده است. زولا خود را بنيانگذار مکتب ناتوراليسم يا طبيعتگرايي ميدانست. او در خانوادهاي متولد شد که از نظر مالي شرايط مناسبي نداشتند و از اينرو تحصيلات پيوسته و مطلوبي نداشت اما با اينحال زولا با هوشمندي و پشتکارش و با تکيه بر استعداد سرشارش به نويسندهاي بسيار فرهيخته و توانمند تبديل شد. زولا به واسطه فروش آثار پرتعدادش به فردي توانگر تبديل شد و خانهاش بدل به مرکزي براي دور هم جمع شدن نويسندگان و هنرمندان روشنفکران شد. زولا به جز نويسندگي، به روزنامهنگاري هم ميپرداخت و در اين عرصه نقطهاي درخشان در کارنامه او باقي مانده است. زولا که روزنامهنگاري آزاديخواه و متعهد بود در سال 1898 در ماجراي مشهور دريفوس، سروان يهودي توپخانه که با اتهام جاسوسي روبرو شده بود، مقاله يا به تعبيري نامهاي سرگشاده با عنوان «من متهم ميکنم» نوشت و در آن رئيسجمهور وقت را مخاطب قرار داد و در مقابل واپسگرايان کليسا و محافظهکاران نظامي از بيگناهي دريفوس دفاعي قاطعانه کرد. زولا با اين متن امنيت حرفهاي و آرامش زندگياش را به خطر انداخت. او را محاکمه کردند و به دو سال زندان و پرداخت سه هزار فرانک محکوم شد. زولا در سال 1902 در 62 سالگي درگذشت. در سال 1908 پيکر او را به آرامگاه مشاهير در پانتئون منتقل کردند و در کنار ويکتور هوگو به خاک سپردند. در سال 1998 رئيسجمهور فرانسه مراسم بزرگداشت سده زولا را برگزار کرد. زولا در سالهاي حياتش رمانها و داستانهاي زيادي نوشت. رمانهاي روگن- ماکار که به بيست کتاب ميرسد، سرگذشت خانداني فرضي است که اعضايش در طي قرني که مدعي آزادي و حقيقت بود ابايي از به بيراهه رفتن براي کسب ثروت بيشتر نداشتند. «ژرمينال»، «پول و زندگي»، «شکست»، «شاهکار»، «مرگ اليويه بکاي» و «حمله به آسياب» برخي از کتابهاي زولا هستند که به فارسي ترجمه شدهاند.
درباره ترجمه کتاب «مرگ اليويه بکاي و داستانهاي ديگر»
کتاب «مرگ اليويه بکاي و داستانهاي ديگر» با ترجمه محمود گودرزي در نشر افق منتشر شده است.
محمود گودرزي، متولد 1356 در شيراز، مترجم ايراني است. او در رشته زبان و ادبيات فرانسوي تحصيل کرده و از ميانه دهه هشتاد کار ترجمه ادبي را آغاز کرد. از او تاکنون ترجمههاي متعددي منتشر شده است. «پولين»، «کانديد يا خوشباوري»، «پيير و ژان»، «دل ما»، «زن سياهپوش»، «در چشم شيطان» و «جنايات مرموز دکتر مرا» تعدادي از ترجمههاي محمود گودرزي هستند.