نبوغ
The Gift
ولادیمیر نابوکوف
بابک شهاب
نیماژ
دسته بندی: ادبیات-روسیه
| کد آیتم: |
1523144 |
| بارکد: |
9786003677609 |
| سال انتشار: |
1401 |
| نوبت چاپ: |
1 |
| تعداد صفحات: |
448 |
| نوع جلد: |
گالینگور |
| قطع: |
رقعی |
«نبوغ» آخرين رماني است که نابوکاف به زبان مادري خود؛ يعني روسي نوشته است و اوج دستاورد اين دوره از زيست اين نويسنده در کارنامهي ادبي اوست.
رمان «نبوغ» داستان فيودور چردينتسف، شاعر مهاجر فقير ساکن برلين را روايت ميکند که در آرزو و چشمانتظار شاهکاري است که روزي خواهد نوشت؛ کتابي بسيار شبيه به خود نبوغ يعني همين کتابي که در دست داريد.
«نبوغ» قصيدهي نابوکاف براي ادبيات روسي است که در جريان روايت خود آثار پوشکين، گوگول و ديگر بزرگان ادبيات روس را تداعي ميکند. اين کتاب يکي از بهترين رمانهاي ولاديمير نابوکاف است؛ چند وجهي، چند لايه، نوستالژيک، از نظر زباني جذاب و فوقالعاده.
_ مروري بر كتاب «نبوغ»
رمان «نبوغ» ولاديمير نابوکاف، روايت بازگشت به خودي است که گويي مرثيهي نويسنده در پايان نوشتن به زبان روسي شمرده ميشود. اين آخرين رماني هست که نويسنده به زبان مادري نوشت، داستان شاعري تبعيدي که در برلين، تنها، جدا افتاده و تهيدست به انتظار آفرينشي است که بايد روزي در کارنامهي ادبياش ممکن شود. شاعري که در طول کتاب، به همهي نامهاي بزرگ ذهن و زبان روسي ارجاع داده و اشاره ميکند و در اين مسير است که تلاش بيوقفهاش براي رسيدن به شعري بزرگ ادامه مييابد. در مسير خلق يک شاهکار بزرگ است که نابوکاف مسئلهي نبوغ را در کتابش واکاوي کرده و در مقام يک نابغه، زيستن در زمانهاي را که همه به کشتن چراغ آمدهاند، تصوير و تحليل ميکند.
در سکانسي از فيلم «دولاتوف» ساختهي «آلکسي آلکسيويچ گرمن»، «سرگئي دولاتوف» در پارک و ميان دستفروشان قدم ميزند که يک شهروند/ جاسوس در نقش فروشندهي کتابهاي ممنوعه، به او پيشنهاد فروختن کتابهاي «ولاديمير نابوکاف» را ميدهد، نويسندهاي که هميشه در شوروي ممنوع بود و خواندن آثارش جرمي امنيتي محسوب ميشد! شنيدن طنين نام نابوکاف در آن صحنه که بهظاهر در روزهاي آغازين 1970 ميگذرد، نشان از اهميت نويسندهي نابغهاي است که عرصههاي نبوغش پاياني نداشته است. هرچند «ژوزف برودسکي»، شاعر برندهي نوبل ادبيات معتقد است نثر روسي در قرن بيستم افول کرده و آن نيروي عظيم، طغيانگر و انديشمند نثر قرن نوزدهم را ندارد، اما نابوکاف ، بولگاکوف، پاسترناک، سولژنستين و دولاتوف، فقط بخشي از آن نيروي عظيمند که يا در عزلتي دردناک در ميهن خود درگذشتند يا از کشور رانده شده و هيچگاه روي ميهن را نديدند و با اينهمه، جوايز نوبل ادبيات و اقبال گستردهي مخاطبان و منتقدان سرتاسر جهان، خود نشاندهندهي قدرت و اهميت آنها در ادبيات قرن بيستم است. نابوکاف در اين ميان نمونهي متمايزي است؛ او که شاعر، نويسنده، منتقد ادبي – هنري، پژوهشگر، حشرهشناس و استراتژيست بازي شطرنج بود، به هر عرصهاي پا ميگذاشت، دگرگوني حاصل شده نظير نداشت.
_ سطرهايي از كتاب «نبوغ»
«گاه پيش ميآيد که موفقيت بزرگي را به درازنايي وعدهات ميکنند؛ موفقيتي که از همان ابتدا باورش نداري؛ زيرا شباهتي به ديگر هداياي زندگي ندارد و جز با نگاهي بزرگوارانه بهتخيل به آن نميانديشي. اما آنگاه که سرانجام در يک روزي بسيار عادي که باد غربي ميوزد، خبري ميرسد که بهآني و براي هميشه هر اميدي را تباه ميکند، ناگهان با حيرت درمييابي که تمام مدت با آن آرزو زيستهاي بي آنکه حضور دائمي و خودمانياش را که مدتهاست برباليده و مستقل شده است، احساس کني. بدينترتيب طرد آن آرزو بدون چاکچاککردن زندگي ناممکن ميشود.»
«چه خوب ميشد ميتوانستم روزي به سبك و سياق قديم كتاب ضخيمي را شروع كنم. اين فكر طنزآلود و بيپروا در پلكبرهمزدني از ذهنش گذشت. هرچند طنزي بود نابهجا؛ زيرا كسي در باطنش، به نيابت از او به رغم او، تمام مطالب را پيشتر دركشيده بود، يادداشت كرده بود و جايي نهفته بود. او كه بهتازگي جابهجا شده بود، در مقام نامانوس ساكن آن محله، براي نخستين بار براي خريد با لباسي سبك از خانه بيرون زده بود. آشنايياش با خيابان بر آشنايياش با كل ناحيه نميچربيد: آسايشگاهي كه ترك كرده بود، فاصلهي زيادي نداشت؛ اما اگر خيابان تا آن لحظه ميچرخيد و ميلغزيد بيآنكه پيوندي با او داشته باشد، آن روز به ناگاه از حركت بازايستاده بود و در هيات انعكاس منزل جديدش در حال ماسيدن بود.»
«خداي من! چهقدر از اين دكانها، اجناس پشت ويترين، چهرهي احمقانهي كالاها و به ويژه مراسم چانهزني و تبادل بيراز كنندهي الطاف پيش و پس از چانهزني متنفرم! پلكهاي خمار قيمتهاي آزرمگين و بزرگمنشي تخفيف و بشردوستي تبليغات تجاري چه؟ يا مهرباني متزورانه و ناشيانهاي كه ناباورانه مهربانان را به درون ميمكد.»
_ دربارهي ولاديمير نابوكاف، نويسندهي كتاب «نبوغ»
ولاديمير نابوكاف (زادهي 22 آوريل 1899 _ درگذشت 2 ژوئيه 1977) نويسندهي رمان، داستان کوتاه، مترجم و منتقد چندزبانهي روسي-آمريکايي بود؛ همچنين شاعر، استاد و طراح مسائل شطرنج، و پروانهشناس. او از برجستهترين نويسندگان مهاجر بعد از سال 1917 بود که به زبانهاي انگليسي آمريکايي و روسي مينوشت (هرچند که بر زبانهاي فرانسه و آلماني هم تسلط داشت). «لوليتا» يکي از مشهورتين آثار نابوكاف است. از ديگر آثار مهم او ميتوان به «دعوت به مراسم گردنزني»، «شاه، بيبي، سرباز»، «دفاع لوژين»، «پنين»، «خنده در تاريكي»، «آتش كمفروغ» و «چشم» اشاره كرد.
_ دربارهي ترجمهي فارسي کتاب «نبوغ»
بابک شهاب رمان «نبوغ» ولاديمير نابوكاف را از زبان روسي ترجمه کرده است. کتاب «نبوغ» در 448 صفحه و قطع رقعي از سوي نشر نيماژ منتشر شده است.
بابک شهاب، مترجم كتاب «نبوغ» متولد سال 1352 در اراک و فارغالتحصيل رشتهي مهندسي مکانيک از آکادمي دولتي پليتکنيک بلاروس است. او فعاليت فرهنگي خود را با همکاري با نشريات كِـلـْك، شوكران، دانشمند، خانواده سبز و دانش و مردم آغاز کرد. نخستين بار با ترجمهي كتابهاي «به سلامتي خانمها» مجموعهاي از داستانهاي كوتاه چخوف (نشر آهنگ ديگر/1382)، «آقايي از سانفرانسيسكو» مجموعه داستانهاي ايوان بونين (نشر ني/1384) بود که در مقام مترجم ادبيات روسيه شناخته شد. از آن زمان تاکنون بابك شهاب کتابهاي بسياري از ادبيات روسيه را براي مخاطبان فارسيزبان ترجمه کرده است که از اين ميان ميتوان به ترجمهي کتاب «اگر من زرافه بودم»، مجموعه قصههاي مردمي روس (نشر نگيما/ 1386)، «آنتولوژي شعر روس از ديروز تا امروز» (ثالث/1388)، «داستانهاي بلکين» اثر الکساندر پوشکين (نشر بهنگار/1392)، «ماجراي نزاع ايوان ايوانويچ و ايوان نيکيفورويچ»، اثر نيکلاي گوگول (بيدگل/ 1400)، «ما» اثر يوگني زامياتين (بيدگل / 1400) و «خياط مايهدار و کفبين»، مجموعه داستانهاي فاضل اسکندر (نشر حکمت کلمه/1398) اشاره کرد. او همچنين مجموعه اشعار شاعراني چون الكساندر پوشكين، ايوان تورگنيف، ميخاييل کوزمين و ولاديمير ماياکوفسکي را به فارسي برگردانده است.