دفتر یادداشت روزانه ی یک نویسنده 3 جلدی
فیودور داستایفسکی
ابراهیم یونسی
معین
دسته بندی: یادداشت-ها-و-نامه-ها
| کد آیتم: |
15618 |
| بارکد: |
9789647603997 |
| سال انتشار: |
1400 |
| نوبت چاپ: |
3 |
| تعداد صفحات: |
1524 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
رقعی |
کتاب «دفتر يادداشت روزانهي يک نويسنده» اثر فيودور داستايفسکي
مجموعهاي از داستانهاي کوتاه، انديشهها، نظريات فلسفي، يادداشتهايي با مضامين سياسي و اجتماعي و مذهبي، تحليلهاي روانشناختي و طرحهاي نيمهداستاني از فيودور داستايفسکي. کتاب «دفتر يادداشت روزانهي يک نويسنده» نشان دهنده وجوهي ديگر از چهره داستايفسکي است که کمتر مورد توجه بوده است.
داستايفسکي امروز و به درستي به عنوان يکي از قلههاي رماننويسي قرن نوزدهم شناخته ميشود اما او در دورهاي از فعاليت حرفهاياش به شکل جدي به روزنامهنگاري پرداخت و يادداشت و مقالههاي متعددي در نشريات منتشر کرد. او در اين متون که در کتاب «دفتر يادداشت روزانهي يک نويسنده» گرد آمدهاند بيش از آنکه چهره يک نويسنده را داشته باشد چهره يک مربي و پيامبر را به خود گرفته است.
برخي از يادداشتهاي داستايفسکي که در کتاب «دفتر يادداشت روزانهي يک نويسنده» منتشر شدهاند نشاندهنده نوع نگرش او در دورهاي از فعاليت حرفهاياش است و اين دورهاي است که به راست افراطي گرايش پيدا کرده بود.
اگرچه برخي از متوني که داستايفسکي در کتاب «دفتر يادداشت روزانهي يک نويسنده» نوشته امروز صرفا از نظر تاريخي اهميت دارد و به لحاظ محتوايي ارزشش را از دست داده است، اما همين يادداشتها به پيشروي و توسعه کامل آراي فلسفي داستايفسکي کمک کردند تا در نهايت اين آرا شکل نهاييشان را در يکي از شاهکارهايش يعني «برادران کارامازوف» پيدا کردند.
کتاب «دفتر يادداشت روزانهي يک نويسنده» در سال 1880 منتشر شد. اين اثر در سه جلد به فارسي ترجمه و منتشر شده است.
مروري بر کتاب «دفتر يادداشت روزانهي يک نويسنده»
متنهايي که در کتاب «دفتر يادداشت روزانهي يک نويسنده» گردآمدهاند درواقع شامل يادداشتهايي است که داستايفسکي ابتدا در در يک مجله مينوشت که با استقبال نسبتا خوبي هم مواجه شده بودند. بعدتر او تصميم گرفت مقالههاي سياسي و اجتماعياش را با همان عنوان قبلي اما در نشريهاي مستقل منتشر کند.
در طول سالهاي 1876 و 1877 يادداشتهاي روزانه يک نويسنده با نظم و ترتيبي چشمگير منتشر شدند. همه آنچه داستايفسکي در اين دوران نوشت در کتاب «دفتر يادداشت روزانهي يک نويسنده» جمعآوري شده است.
داستايفسکي در کتاب «دفتر يادداشت روزانهي يک نويسنده» شرحي از برخي وقايع زندگياش از جمله تبعيدش به سيبري داده و درباره حوادث روز آن دوره هم يادداشتهايي نوشته است. از طريق اين کتاب، هم ميتوان تصويري از روسيه آن دوره دريافت و هم ميتوان به طرز نگاه و نگرش داستايفسکي در آن زمانه دست يافت.
کتاب «دفتر يادداشت روزانهي يک نويسنده» شامل مقالههايي است که اغلب به هم مرتبط نيستند اما در مواردي ميتوان پيوندي ميان آنها مشاهده کرد. اين مقالات عمدتا درباره موضوعات روز است و گاهي شامل متنهاي ادبي هم ميشود اما اغلب سياسي هستند و در مواردي طرحي داستاني يا داستان کوتاه در اين کتاب مشاهده ميشود.
داستايفسکي در بسياري از مقالههاي کتاب «دفتر يادداشت روزانهي يک نويسنده» به خلق توجه زيادي کرده و ميگويد روشنفکران روسي از خلق روسيه دور افتادهاند. او همچنين تاکيد زيادي بر اخلاق و مذهب دارد. از وجهي ديگر داستايفسکي در برخي ديگر از مقالات کتاب «دفتر يادداشت روزانهي يک نويسنده» تضاد ميان روسيه و اروپا را مطرح کرده است.
داستايفسکي با کتاب «دفتر يادداشت روزانهي يک نويسنده» به چهره محبوب مليگرايان در روسيه تبديل شد. اين کتاب بنياني فلسفي و مذهبي براي شور و شوق ميهنپرستي و مليگرايي به وجود آورد و نشان دهنده مرحلهاي از رشد شهرت داستايفسکي در دوره خودش است. اين اثر نه تنها داستايفسکي را بدل به چهرهاي بسيار محبوب و مشهور کرد بلکه اطرافيان و دوستان تازهاي هم برايش پديد آورد.
درباره فيودور داستايفسکي نويسنده کتاب «دفتر يادداشت روزانهي يک نويسنده»
فيودور داستايفسکي در يازدهم نوامبر 1821 در مسکو متولد شد. پدرش گرچه تباري اشرافي داشت اما در اين زمان ديگر از درجه اعتبار افتاده بود. او يک جراح نظامي بود که از ارتش استعفا داده و در زمان تولد فيودور، دکتر بيمارستان مارينسکي در مسکو براي فقرا شده بود. مادر داستايفسکي، ماريا نخائوا، دختر بازرگان متمولي بود که او نيز تا حدي مقام و موقعيت خود را از دست داده بود. فيودور به همراه برادر بزرگتر و خواهرهاي کوچکترش در محوطه بيمارستان مارينسکي و در بخش الحاقي به ساختمان اصلي بيمارستان رشد کرد. او در انزوا رشد کرد و تا مدتها در خانه درس خواند و با سلطه پدري مستبد روبهرو بود. در سيزدهسالگي به مدرسهاي خصوصي در مسکو رفت و در شانزده سالگي او را به مدرسه مهندسي نظامي در سنپترزبورگ فرستادند. داستايفسکي در اين دوره با اشتياق آثار شاخص نويسندگان مختلف را خواند و سليقه ادبياش شکل گرفت و به خصوص علاقه زيادي به گوگول پيدا کرد. در سال 1843 داستايفسکي از مدرسه نظامي فارغالتحصيل شد و بعد از يک سال خدمت اجباري، با کنارهگيري از مقام نظامياش به نويسندگي روي آورد. اولين رمان او با عنوان «مردم فقير» يا «بيچارگان» در 1846 منتشر شد و شهرت و مقبوليت زيادي برايش به همراه آورد. داستايفسکي زندگي پرفراز و نشيبي داشت و استبداد تزاري دامن او را هم گرفت. با درگرفتن شورشهاي انقلابي در سراسر اروپا در 1848، موج تازهاي از سرکوب به روسيه هم رسيد و در نتيجه آن داستايفسکي در 1849 بازداشت شد و به چهار سال حبس با اعمال شاقه و تبعيد محکوم شد. داستايفسکي پس از رهايي رمانهاي متعددي نوشت که برخي از آنها در شمار شاخصترين شاهکارهاي ادبيات جهاني به شمار ميروند. او در طول شصت سال زندگياش يعني تا بيستوهشتم ژانويه 1881، نه تنها به يکي از مهمترين چهرههاي ادبيات روسيه بلکه به قلهاي در ادبيات جهاني بدل شد و در زمان حياتش به شهرتي عام دست پيدا کرد. «جنايت و مکافات»، «ابله»، «برادران کارامازوف»، «قمار باز»، «جوان خام» و «نيه توچکا» عناوين برخي از آثار ترجمه شده داستايفسکي به فارسي است.
درباره ترجمه کتاب «دفتر يادداشت روزانهي يک نويسنده»
کتاب «دفتر يادداشت روزانهي يک نويسنده» با ترجمه ابراهيم يونسي در نشر معين منتشر شده است.
ابراهيم يونسي، متولد 1305 در بانه، نويسنده و مترجم شناخته شده ايراني است. او تحصيلات ابتدايي و متوسطهاش را در شهر زادگاهش سپري کرد. در 1322 به تهران رفت و براي ادامه تحصيل وارد دانشکده افسري شد. با پايان تحصيلش به فرانسه رفت و در دانشگاه سوربن ادامه تحصيل داد و دکتراي اقتصادش را از اين دانشگاه دريافت کرد. پس از اين يونسي به ايران بازگشت و به ارتش ملحق شد و در ارتش يک پايش را از دست داد. در اين ميان عضو حزب توده شد و پس از کودتاي 28 مرداد 1332 به جرم جاسوسي دستگير شد و به اعدام محکوم شد اما به خاطر آنکه يک پايش را از دست داده بود حکم اعدامش به حبس ابد تبديل شد و تا سال 1341 در زندان ماند و سپس آزاد شد. او در سالهاي پس از انقلاب در دولت موقت به عنوان استاندار کردستان فعاليت کرد اما پس از کنار رفتن دولت موقت از سياست کنارهگيري کرد و به داستاننويسي و ترجمه مشغول شد. يونسي سرانجام در بهمن سال 1390 درگذشت در حالي که در ايام پاياني عمرش به بيماري آلزايمر دچار شده بود. «داستان دو شهر»، «خانه قانونزده»، «جود گمنام»، «تاريخ ادبيات روسيه»، «يک جفت چشم آبي»، «سه رفيق» و «طوفان» عناوين برخي از ترجمههاي يونسي است و «زمستان بيبهار» و «ميراث شوم» هم از آثار داستاني او است.