سرخ و سیاه
نویسنده: استاندال
مترجم: مهدی سحابی
ناشر: مرکز
دسته بندی: ادبیات فرانسه
3,320,000 ریال
رمان «سرخ و سیاه»، اثر استاندال
وقتی حرف از رمانهای کلاسیک به میان میآید «سرخ و سیاه»، اثر استاندال، از جمله نامهایی است که به خاطر کلاسیکخوانها و آنها که ادبیات کلاسیک جهان را خوب میشناسند خطور میکند. «سرخ و سیاه»، با عنوان اصلی The Red and the Black، یکی از شاهکارهای ادبیات قرن نوزدهم فرانسه و از کلاسیکهای مشهور و همچنان مورد توجه است. متن اصلی رمان «سرخ و سیاه» نخستین بار در سال 1830 منتشر شد و اگرچه در زمان انتشاراش چندان مورد توجه قرار نگرفت، اما بعدها به فهرست برترین رمانهای کلاسیک راه یافت.
رمان «سرخ و سیاه» رمانی درباره تاریخ، سیاست، قدرت، جاهطلبی عشق، هوس، تحقیر، طرد، شکست و جنایت است. استاندال در این رمان، از خلال روایت سرگذشت شخصیتی به نام ژولین سورل و سیر تحول او، تصویری از طبقات اجتماعی در فرانسۀ قرن نوزدهم و تحولات تاریخی دورهای حساس و مهم که حوادث رمان در آن اتفاق میافتد به دست داده است. اما راز ماندگاری و بیمرگیِ «سرخ و سیاه»، مانند هر رمان کلاسیک بزرگ دیگری، در این است که استاندال در این رمان، ضمن ترسیم ویژگیها و حوادث عصر خود و کشمکشهای مختص زمانهاش و استفاده از حادثهای که واقعاً در زمان او اتفاق افتاده بوده، با نگاهی موشکاف ژرفای آدمی را کاویده و به مسائلی پرداخته است که هرگز رنگ کهنگی نمیگیرند و انسان همواره با آنها درگیر است. به همین دلیل رمان او وسعتی بسیار فراتر از زمانهاش یافته است. چنانکه مهدی سحابی در مقدمهاش بر ترجمۀ فارسی رمان «سرخ و سیاه» اشاره کرده، نبوغ استاندال در این رمان نه در روایت شبه مستند واقعیت، بلکه در «وسعت چشمانداز تاریخی و عمقِ کاوش در روان و سرشت انسانی است.» سحابی در این مقدمه «سرخ و سیاه» را «رمانی در شرح حال انسان تاریخی» وصف کرده است.
رمان «سرخ و سیاه» به اعتقاد سامرست موام «یکی از برجستهترین رمانهاییست که تاکنون نوشته شده است.» موام خواندن این رمان را «یک تجربۀ بیهمتا» میداند.
مروری بر رمان سرخ و سیاه
استاندال در رمان «سرخ و سیاه» یک حادثۀ جنایی واقعی را، که شرحش را در نشریۀ «اخبار دادگاهها» خوانده بوده، دستمایه قرار داده و حوادث رمانش را با الهام از این حادثه ساخته و پرداخته است. او در این رمان یکی از مهمترین و مشهورترین شخصیتهای داستانی تاریخ رمان را خلق کرده است؛ شخصیتی به نام ژولین سورل که هم جاهطلب است و هم مردد میان اینکه برای تحقق خواستههایش به کدام راه برود. ژولین پسری از طبقۀ پایین اجتماع است که میکوشد خود را به طبقاتی بالاتر برکشد. او در دورانی زندگی میکند که در فرانسه ارتش و کلیسا دست بالا را دارند و جایی ویژه در ساختار قدرت اشغال کردهاند؛ پس ژولین نیز برای پیشرفت و ارتقای جایگاه خود باید به یکی از این دو قدرت بپیوندد و چنانکه در مقدمۀ سحابی بر ترجمۀ فارسی این رمان نیز اشاره شده، یکی از وجوه تسمیهای هم که برای نام این رمان ذکر شده همین است؛ چون رنگ سرخ در آن زمان رنگ غالب در اونیفورم ارتشیها و رنگ سیاه هم رنگ ردای کشیشها بوده است. در «سرخ و سیاه» عشق و هوس و احساسات شخصی با عناصر سیاسی و تاریخی و خواستهای اجتماعی گره میخورد و اینها همه سرنوشت ژولین سورل را تعیین میکنند.
درباره استاندال، نویسنده رمان سرخ و سیاه
هانری بِیل (Henri Beyle)، با نام مستعار استاندال (Stendhal)، متولد 1783 و درگذشته به سال 1842، از نویسندگان بزرگ نیمۀ اول قرن نوزدهم فرانسه است. استاندال در شهر گرنوبل فرانسه متولد شد. در هفتسالگی مادرش را از دست داد و این ضربۀ روحی تأثیری عمیق بر او، که به گفتۀ خودش بسیار به مادرش عشق میورزید، گذاشت. از پدر و زنی که سرپرستی او را بعد از مرگ مادر به عهده داشت سخت متنفر بود. در نوجوانی سرکش و عصیانگر و برخلاف پدر و دایۀ سلطنتطلبش، جمهوریخواه بود. در شانزده سالگی به پاریس رفت و از طریق یکی از اقوامش که از طرف پدرش به او معرفی شده بود وارد وزارت جنگ شد. در لشکرکشیهای ناپلئون، از جمله لشکرکشی او به روسیه، حضور داشت. در دوران همین لشکرکشیها بود که ایتالیا را کشف کرد و بسیار تحت تأثیر این کشور قرار گرفت. بعد از سقوط ناپلئون به میلان رفت. نخستین آثار استاندال جزوههایی درباره موسیقی و نقاشی بود. در این آثار اما هنوز از نام مستعار استاندال استفاده نمیکرد. اولین اثری که با نام مستعار استاندال به چاپ رساند سفرنامۀ «رُم، ناپل و فلورانس» بود.
استاندال نویسندهای پرکار و مردی عاشقپیشه بود، اما در زمان حیاتش گمنام ماند و ماجراهای عاشقانهاش هم عاقبت خوشی نداشتند و با توفیق همراه نبودند. به جز نوشتن داستان و سفرنامه و آثاری در زمینۀ ادبیات و هنر، به کار روزنامهنگاری هم اشتغال داشت و برای مطبوعات انگلیسی مقالههایی درباره وقایع سیاسی فرانسه مینوشت و ضمن گزارش این وقایع به تحلیل آنها میپرداخت. از دیگر آثار داستانی استاندال میتوان به رمان «صومعۀ پارم» اشاره کرد.
درباره ترجمۀ فارسی رمان سرخ و سیاه
ترجمۀ مهدی سحابی از رمان «سرخ و سیاه» با مقدمهای مفصل و خواندنی از مترجم، در نشر مرکز منتشر شده است. مهدی سحابی، متولد 1322 در قزوین و درگذشته به سال 1388، مترجم، روزنامهنگار، نقاش، مجسمهساز و داستاننویس ایرانی بود. پدرش راننده کامیون بود و علاقهمند به هنر؛ چنانکه خط نستعلیق را خوش مینوشت و شعرهای زیادی از سعدی از بر داشت. سحابی در هفت سالگی همراه خانوادهاش از قزوین به تهران آمد و در محلۀ شاپور ساکن شد. دیپلم ریاضی را از دبیرستان البرز گرفت و آنگاه برای تحصیل در رشتۀ نقاشی وارد هنرکده هنرهای تزئینی دانشگاه تهران شد. تحصیل را اما نیمهکاره رها کرد و به سربازی رفت. بعد از سربازی برای تحصیل در رشتۀ کارگردانی سینما به ایتالیا رفت. طی دورهای کوتاه در «چینه چیتا» با فرانچسکو رزی، کارگردان مطرح ایتالیایی، آشنا شد. اما تحصیل در سینما را هم نیمهکاره گذاشت و دوباره تصمیم گرفت نقاشی بخواند. اینبار به این منظور وارد آکادمی هنرهای زیبای رُم شد. تحصیل نقاشی در رُم را هم اما رها کرد و به فرانسه رفت. در سال 1351 به ایران برگشت تا در سینمای ایران مشغول به کار شود. فضای سینمای ایران اما او را از کار در سینما ناامید کرد. در همان سال وارد کار روزنامهنگاری شد و به عنوان مترجم خبری در روزنامۀ «کیهان» شروع به کار کرد. چون به زبانهای انگلیسی، فرانسه و ایتالیایی مسلط بود در روزنامه به ترجمۀ گزارش و خبر از این زبانها و نیز ترجمه از زبان فارسی به آن سه زبان میپرداخت و گاهی هم با اسم مستعارِ سهراب دهخدا برای صفحۀ فرهنگی روزنامه نقد فیلم مینوشت.
بعد از انقلاب رفتهرفته از روزنامهنگاری حرفهای فاصله گرفت و تنها همکاریهایی با برخی نشریات داشت که از آن جمله میتوان به همکاریاش با نشریات «پیام امروز»، «صنعت حملونقل» و مجلۀ «فیلم» اشاره کرد. اولین کتابی که با ترجمۀ سحابی منتشر شد کتاب «نقاشی دیواری و انقلاب مکزیک» بود که در سال 1352 به چاپ رسید. اما زمانی بهطور حرفهای به ترجمه و همچنین به نقاشی و مجسمهسازی رو آورد که از کار حرفهای مطبوعاتی کناره گرفت. سحابی از مترجمانی است که آثاری متنوع را از ادبیات کلاسیک و مدرن جهان به فارسی ترجمه کرد. از مهمترین ترجمههای ادبی او ترجمههایش از رمانهای لویی فردینان سلین، بهویژه رمان «مرگ قسطی»، و نیز ترجمهاش از رمان «در جستجوی زمان از دست رفته»، اثر مارسل پروست، است. ترجمۀ سحابی از رمان «مرگ قسطی» یکی از نمونههای درخشان کاربرد خلاقانۀ زبان محاوره و عامیانۀ فارسی است و خواندن آن، جدا از لذتی که خود این رمان به خواننده میدهد، شمهای از جذابیتهای زبان و نثر فارسی را نیز به مخاطب فارسیزبان مینمایاند و دایره واژگانی مخاطب را گسترش میدهد.
از دیگر ترجمههای مهدی سحابی میتوان به «بابا گوریو»، «مادام بوواری»، «بارون درختنشین»، «قصر به قصر»، «دستهی دلقکها»، «تربیت احساسات» و «مکتب دیکتاتورها» اشاره کرد.
از سحابی سه اثر داستانی نیز به جا مانده که عبارتند از: «ناگهان سیلاب»، «پیچک باغ کاغذی» و «خیابان مارگوتا شماره 110».
رمان «سرخ و سیاه» را عظمی نفیسی و عبدالله توکل نیز پیش از مهدی سحابی به فارسی ترجمه کردهاند. ترجمۀ عبدالله توکل از این رمان را انتشارات نیلوفر تجدید چاپ کرده است.
رتبۀ رمان «سرخ و سیاه» در گودریدز: 3.88 از 5.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | ادبیات فرانسه |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | گالینگور |
تعداد صفحه: | 628 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک