کلیدر 5 جلدی (رقعی - شومیز- فرهنگ معاصر)
نویسنده: محمود دولت آبادی
ناشر: فرهنگ معاصر
دسته بندی: داستان ایرانی
18,700,000 ریال
کتاب «کلیدر» اثر محمود دولتآبادی
آوردگاهِ حماسه و تغزل، عصیان و عشق، مهر و کین، خشم و عطوفت، رنج و سرسختی، مکر و نیرنگ و جنگ، ظلم و جهل و زندگی و مرگ. کتاب «کلیدر» محمود دولتآبادی اینها همه هست و چیزی بیش از اینها.
کتاب «کلیدر» بلندترین رمان فارسی و یکی از محبوبترین آثار داستانی ادبیات معاصر ایران است. محمود دولتآبادی در کتاب «کلیدر»، قصهای جذاب و پُرکشش و پر از حادثه و شخصیت خلق کرده و در آن از مبارزة مردم ستمدیده با ظلم و بیعدالتی و نیز از رنج زنان در جامعۀ مردسالار و از عشق سخن گفته است.
کتاب «کلیدر» رمانی است با بیشمار حادثه و شخصیت و پر از باریکبینیها و ظرافتهای خاص دولتآبادی در ساختوپرداخت شخصیتهای داستانیاش و نمایش پیچیدگیها و کشمکشهای درونی آنها.
کتاب «کلیدر» همچنین رمانی است که دولتآبادی در آن اوج هنر خود را در نثرنویسی به نمایش گذاشته است.
گفتنیست که «کلیدر» اولین رمان ایرانی است که نامش روی خیابانی گذاشته شده است. این خیابان، که در سبزوار، زادگاه دولتآبادی، واقع است، قبلاً «سهراب چهار» نام داشت و به «گلافشانی» معروف بود اما در سال 1398 نامش به «کلیدر» تغییر کرد.
همچنین برای کتاب «کلیدر» توسط محمدرضا درویشی، آهنگساز ایرانی، موسیقیای بهسفارش انتشارات فرهنگ معاصر، ناشر کتاب «کلیدر»، ساخته شده است. این موسیقیِ هشتبخشی، تلفیقی است از آهنگهایی که درویشی برای بخشهایی از کتاب «کلیدر» ساخته و صدای دولتآبادی که همان بخشها را خوانده است. درویشی موسیقی «کلیدر» را «سوگنامۀ عشق» و «غمنامۀ فراق و تنهایی» توصیف کرده است.
کتاب «کلیدر» یک رمان دهجلدی است که در پنج مجلد (هر دو جلد در یک کتاب) در انتشارات فرهنگ معاصر به چاپ رسیده و بارها در این انتشارات تجدید چاپ شده است.
مروری بر کتاب «کلیدر»
محمود دولتآبادی در کتاب «کلیدر» داستان عصیان خانوادهای از عشایر کُرد ساکن خراسان علیه اربابان و نیروهای حکومت مرکزی را روایت میکند؛ عصیانی که بهتدریج ابعادی وسیعتر مییابد و به برخی وقایع سیاسی – اجتماعی دهۀ 20 خورشیدی، دورهای که وقایع کتاب «کلیدر» در آن اتفاق میافتد، گره میخورد.
داستان کتاب «کلیدر» ریشه در رویدادی واقعی در خراسان دارد و بعضی شخصیتهای اصلی آن هم واقعاً وجود داشتهاند اما دولتآبادی در این رمان، آن رویدادها و شخصیتهای واقعی را از مجرای تخیل قصهپرداز خود گذرانده و اثری خلق کرده که گرچه مبنا و خاستگاه آن واقعیت است اما در درجۀ اول یک رمان است؛ رمانی که مایههای خود را از واقعیت و از تاریخ گرفته است.
دولتآبادی در کتاب «کلیدر» با ساختوپرداخت داستانی جذاب که ریشه در واقعیت دارد، تصویری از اوضاع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی سالهای آغازین حکومت پهلوی دوم به دست میدهد و زندگی گروهی از روستاییان و عشایر ایرانِ آن روزگار را در این رمانِ بزرگ ثبت میکند.
کتاب «کلیدر» رمانی رئالیستی با ساختاری کلاسیک است؛ رمانی با شخصیتهای بسیار و داستانی پرکشش و زبانی غنی و نثری زیبا و محکم و خوشآهنگ که رنگ و بویی از نثر کهن فارسی دارد.
میتوان گفت که دولتآبادی در کتاب «کلیدر» حماسهای معاصر و امروزی خلق کرده است؛ حماسهای که شخصیتهای آن نه قهرمان و ابرقهرمان بلکه مردمی عادیاند که علیه ستم عصیان میکنند و بهتدریج شمایلی اسطورهای مییابند بیآنکه چهرۀ واقعی خود را از دست بدهند.
کتاب «کلیدر» همچنین رمانی دربارۀ عشق است. دولتآبادی، که خود این رمان را پیشکش عاشقان کرده است، در کتاب «ما نیز مردمی هستیم» میگوید که «کلیدر کمال عشق است» و امیرحسن چهلتن هم در همین کتاب، که گفتوگوی او و فریدون فریاد با محمود دولتآبادی است، کتاب «کلیدر» را «کتاب عشق» میخوانَد.
دولتآبادی در کتاب «کلیدر» از رنجهایی نوشته که زنان بهخاطر عشق میکشند و نیز از مصائبی که دنیای مردانه به آنها تحمیل میکند. زیور، یکی از شخصیتهای اصلی کتاب «کلیدر» و زن اول گلمحمد، قهرمان این رمان، تجسم تماموکمالِ این رنجها و مصائب است. او، همچون مِرگان در کتاب «جای خالی سلوچ»، دیگر رمان معروف و مهم دولتآبادی، و نیز در کنار زنان دیگری از همین کتاب «کلیدر»، یکی از بهترین و ماندگارترین زنان داستانی است. او تجسمِ دشواریِ عشق و در جدالی خاموش و بردبارانه و رنجبار برای ماندن در میدانی است که دارند او را از آن بیرون میرانند. زیور زنیست نازا، تنها، تحقیر شده و عاشق که مردش دیگر به او عشق نمیورزد. او از عشق به شوهری که دیگر بهتمامی از آن او نیست میسوزد و در سکوتی طاقتسوز میکوشد که این شوهرِ چموشِ گریزپا را دوباره تصاحب و رامِ خود کند و در این تقلای پیچیده حتی تن به مصالحه با رقیبی میدهد که نامش مارال است و کتاب «کلیدر» با او آغاز میشود. زیور در کتاب «کلیدر» نمود بُردباری و خودخوری و سرسختی است. او زنی است در مبارزهای خاموش برای دوباره به چنگ آوردن آنچه حق و سهم خود از عشق و زندگی میداند. زیور یکی از پیچیدهترین، عاشقترین، رنجکشیدهترین، بردبارترین و سرسختترین زنانِ داستانی است. او به چنان چنان شهرتی در ادبیات داستانی ایران دست یافته که وقتی «زیور کلیدر» را در گوکل سرچ کنید دو مقاله دربارۀ کتاب «کلیدر» پیدا میکنید که در عنوانشان نام زیور آمده و در آنها به شخصیت زیور در این رمان پرداخته شده است. همچنین کتابی با عنوان «صورتکها در کِلیدر» به چاپ رسیده که نام زیور در عنوان فرعی آن آمده است.
جذابیت و تأثیرگذاری زیور کتاب «کلیدر» تا آنجاست که احمد شاملو شعری برای این شخصیت داستانی سروده است؛ شعری به نام «کویری» که پایینِ عنوان آن نوشته شده: «برای "زیورِ" کلیدر به وسیلهیِ محمود دولتآبادی». این شعر در کتاب «مدایح بیصله» چاپ شده و سطرهای اول آن چنین است: «نیمیش آتش و نیمی اشک/ میزند زار/ زنی/ بر گهوارهیِ خالی/ گلام وای!»
فریدون فریاد در کتاب «ما نیز مردمی هستیم» لحظهای از کتاب «کلیدر» را که زیور سرانجام توانسته عشق گلمحمد را به خود جلب کند، «مادیترین و ملموسترین لحظۀ عاشقانۀ دو انسان» میداند و معتقد است که این لحظه در این رمان «به نحو عالی بیان شده» و «در ادبیات معاصر بینظیر است.»
زیور اما فقط شمهای از مهارت و چیرهدستی دولتآبادی در شخصیتپردازی و بهویژه شخصیتپردازی زنان در کتاب «کلیدر» است. یکی از نقاط قوت این رمان پرداختن به ظرایف شخصیتها و بیان هنرمندانۀ پیچیدگیها و احوال درونی آنهاست و این را، هم در شخصیتپردازی زیور و هم دیگر شخصیتهای زن و مرد این رمان میتوان دید.
چنانکه پیشتر اشاره شد، کتاب «کلیدر» براساس ماجرایی واقعی در خراسان نوشته شده اما سهم تخیل قصهنویس در آن بسیار زیاد است. دولتآبادی در کتاب «ما نیز مردمی هستیم» میگوید که سه نفر از زنان اصلی کتاب «کلیدر»، یعنی زیور و شیرو و مارال، از «یک جفت چشم سیاه» سربرآوردهاند که از پشت سربند، او را نگاه میکرده است. این چشمها متعلق به زنی بودهاند که وقتی دولتآبادی بهقصد تحقیق برای نوشتن کتاب «کلیدر» به خانۀ برادرزن خانمحمد، برادر گلمحمد و از دیگر شخصیتهای اصلی این رمان، میرفته در راه «سوزنده» کنار جوی باریک آب نشسته بوده است.
کتاب «کلیدر» حماسهای است آمیخته به عشق و تغزل و توأم با حساسیت به مسائل اجتماعی و رنج مردم محروم؛ حماسۀ انسانهایی که رنج میکشند و میجنگند.
دربارۀ محمود دولتآبادی، نویسندۀ کتاب «کلیدر»
محمود دولتآبادی، متولد 1319 در روستای دولتآباد سبزوار، داستاننویس ایرانی است.
دولتآبادی از بزرگترین و مهمترین نویسندگان رئالیست ایرانی است. ژرفکاوی انسان و مسائل و درگیریها و کشمکشهای بنیادین آدمی، ترسیم ماهرانۀ زندگی روستایی در ایران و خُلقوخو و مناسبات و پیچیدگیهای شخصیتی روستاییان ایرانی، توجه به تنگناها و اضطرابهای زنان گرفتار در جامعۀ مردسالار و تبعیضهایی که علیه زنان اعمال میشود و تلاش زنان برای جنگ با دشواریهای برآمده از زیستن تحت محرومیت و تبعیض، حوادث و رویدادهای سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصر ایران و ترسیم زندگی محرومان و حاشیهنشینان و کارگران و تهیدستان شهری از ویژگیهای اصلی آثار محمود دولتآبادی هستند. او محیط روستا و حاشیۀ شهر و زندگی روستایی مبتنی بر کشاورزی و نیز زندگی کارگری را خوب میشناسد و این زندگیها را از درون تجربه و درک کرده و این تجربۀ درونی شده را هنرمندانه با مهارت و خلاقیت ادبی خود آمیخته است. ماحصل این آمیزش، آثاری است که امروزه بهلحاظ ادبی از بهترین نمونههای ادبیات روستایی و کارگری به شمار میآیند.
دولتآبادی در آثارش به فروپاشی روستاها و مهاجرت گستردة روستاییان به شهرها، به دنبال اصلاحات ارضی، و نیز به فقر و بیکاری در حال گسترش دهههای 40 و 50 خورشیدی پرداخته است.
روستا در آثار دولتآبادی عرصۀ تنشی است که براثر تغییر شیوة تولید مبتنی بر کشاورزی پدید آمده است. او در قصههای روستاییاش، با رئالیسمی قدرتمند و شخصیتپردازی و قصهپردازی ماهرانه، روایتگر سرگذشت زنان و مردانی است که اصلاحات ارضی و ماشینی شدن کشاورزی زندگیشان را گرفتار بحران کرده است. مردان روستایی قصههای دولتآبادی، براثر از بین رفتن کشاورزی سنتی و ورود نیمبند سیستم مدرن کشاورزی، مجبور به ترک زمین و خانه و کاشانۀ خود میشوند و این سرآغاز مهاجرت و خالی شدن تدریجی روستاها و فروپاشی آنهاست. دولتآبادی در قصههای روستایی خود تصویرگر نوسازی ناقص و ناکارآمدی است که نه تنها خیری به روستا نمیرساند، بلکه مایۀ شَرّ و بدبختی و آوارگی مردم روستا میشود و نفع آن تنها به جیب عدهای فرصتطلب میرود.
دولتآبادی همچنین نویسندهای است که با ظرافت، ژرفای شخصیتهایش را میکاود و تناقضات و درگیریهای درونی انسانها را به نمایش میگذارد و میتواند از اقلیمی کوچک، جهانی بزرگ بیافریند و از خلال طرح مسائل و کشمکشهای شخصیتهای قصههایش به مسائل و کشمکشهای بنیادین و بیزمانِ همۀ آدمها در تمام دورانها و سرزمینها نقب بزند.
دولتآبادی در دوران جوانیاش مشاغل مختلفی را تجربه کرد. مدتی هم به بازیگری در صحنۀ تئاتر پرداخت و در اجرای صحنهای نمایشنامههایی از بهرام بیضایی و اکبر رادی و... ایفای نقش کرد. او همچنین در فیلم «گاو» داریوش مهرجویی نقشی ایفا کرده است. در دهۀ 40 خورشیدی بود که قصهنویسی را شروع کرد. در دهۀ 50 به زندان افتاد و در جریان این زندان بخشی از رمان بزرگش، «کلیدر»، از بین رفت و مجبور شد بعد از زندان آن را از نو بنویسد.
در اوایل دهۀ 50 خورشیدی مسعود کیمیایی فیلم «خاک» را براساس رمان کوتاه «آوسنۀ بابا سبحان»، که یکی از بهترین آثار دولتآبادی است، ساخت.
همکاری با پروژۀ جهانی هنر صلح در سال 2020، از طریق نوشتن و دکلمۀ اثری با عنوان «سرباز (پوتینهای نیمسوخته)» با آهنگسازی و تنظیم مهران علیرضایی، از دیگر فعالیتهای محمود دولتآبادی است.
دولتآبادی در سال 2013 برگزیدۀ جایزۀ ادبی یان میخالسکیِ سوئیس شد. او همچنین در سال 2014 جایزۀ شوالیۀ ادب و هنر فرانسه را دریافت کرد.
رمانهای «جای خالی سلوچ» و «کلیدر» از مشهورترین و شاخصترین آثار محمود دولتآبادی هستند. از دیگر آثار او میتوان به رمانهای «روزگار سپری شدۀ مردم سالخورده»، «سلوک» و «دودمان» اشاره کرد.
از دولتآبادی همچنین آثاری غیرداستانی، از جمله کتاب «میم و آنِ دیگران» که مجموعهای از جستارهای او دربارۀ تعدادی از شخصیتهای فرهنگی ایران و جهان است، و نمایشنامهای به نام «تنگنا» منتشر شده است.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | داستان ایرانی |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 2496 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک