حرف آخر
The Last Word
تامس نیگل
جواد حیدری
فرهنگ نشر نو
دسته بندی: غرب
| کد آیتم: |
1524779 |
| بارکد: |
9786004903424 |
| سال انتشار: |
1402 |
| نوبت چاپ: |
1 |
| تعداد صفحات: |
304 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
رقعی |
کتاب «حرف آخر» نوشت? تامس نيگل
دفاعي جانانه و فلسفي از عقل، در زمانهاي که بعضي نظامهاي فلسفي، عقل را هدف گرفته و از چپ و راست به آن تاختهاند. کتاب «حرف آخر» (The Last Word) از تامس نيگل کتابي است در دفاع از عقل و استدلال در برابر آن دسته از نظامهاي فلسفي که عقل را بياعتبار کردهاند.
تامس نيگل در کتاب «حرف آخر» به ما ميگويد که، برخلاف باور نسبيانگاران و ذهنيانگاران که عقل را خوار ميشمارند، عقل همچنان مرجعيت خود را در جهان، براي تشخيص درستي و نادرستي امور، حفظ کرده و حرف آخر را در اين باره ميزند.
کتاب «حرف آخر» کتابي عليه ذهنيانگاري و نسبيانگاري و در دفاع از عقل و استدلال است؛ کتابي که با استدلال فلسفي به اثبات مرجعيت عقل در تشخيص درست از نادرست ميپردازد.
متن اصلي کتاب «حرف آخر» اولين بار در سال 1997 منتشر شده است.
مروري بر کتاب «حرف آخر»
احتمالاً هم? ما دنبال معياري براي تشخيص درست از نادرست و صدق از کذب، چه در حيط? نظر و چه در حيط? عمل، ميگرديم. تامس نيگل در کتاب «حرف آخر» استدلال ميکند که تنها مرجع تشخيص درست از نادرست، عقل است و نه هيچ چيز ديگر.
کتاب «حرف آخر»، چنانکه پيشتر نيز اشاره شد، کتابي است عليه باورهايي که کمر به از اعتبار انداختن عقل و تضعيف آن بستهاند.
نيگل در کتاب «حرف آخر» از جهانشمول بودن عقل سخن ميگويد و از اينکه عقل مرجعي است وراي منظر شخصي و عقايد و رسوم اجتماعي.
کتاب «حرف آخر» همچنين عقل و استدلال را يک مرجع عمومي وراي زمان و مکان و موقعيت هر شخص ميداند. نيگل در کتاب «حرف آخر» استدلال ميکند که دلايل هميشه عمومياند و عموميت خصيص? بنيادين استدلال است. طبق اين ديدگاه مطرح در کتاب «حرف آخر» نميتوان دلايل را برحسب اينکه چه کسي آن دلايل را ميآورد درست يا نادرست تلقي کرد چون دلايل عقلاني، دلايلي هستند که در هر موقعيتي و در مورد هر شخصي اعتبار دارند و فرقي نميکند چه کسي با آن دلايل کاري را انجام ميدهد يا نميدهد و حکم به درستي يا نادرستي چيزي ميدهد.
در بخشي از کتاب «حرف آخر» ميخوانيد: «خصيص? اساسي استدلال، عموميت آن است. اگر ما ادلهاي داشته باشيم مبني بر اينکه چيزي را نتيجه بگيريم يا به چيزي باور داشته باشيم يا چيزي را بخواهيم يا کاري را انجام دهيم، اين ادله نميتوانند صرفاً ادل? من محسوب شوند – آنها بايد هرکس ديگري را که به جاي من در حال انجام همين کار باشد، توجيه کنند. اين سخن بحث را باز ميگذارد و ميشود پرسيد که در نزد فردي ديگر "در جاي من" بودن چگونه چيزي است. اما اگر ادعا کنيم که آنچه براي من دليل محسوب ميشود براي کس ديگر دليل محسوب نميشود تا نتيج? واحدي بگيرد، اين ادعا را بايد با دليل ديگري تأييد کرد. به عبارت ديگر، بايد نشان دهيم اين انحراف ظاهري از عموميت را ميتوان با الفاظ و مفاهيمي توضيح داد که به خودي خود عاماند. عموميت ادله به اين معنا است که اين ادله نه فقط در اوضاع و احوال يکسان، بلکه در اوضاع و احوال بهصورت ذيربط مشابهي نيز کاربرد دارند – و تلقي ما از شباهت يا تفاوت ذيربط را ميتوان با ادل? ناشي از همان عموميت تبيين کرد. در بهترين حالت، هدف رسيدن به اصولي است که کلي و بدون استثنا باشند.
استدلال، همان تفکر نظاممند است و هرکسي که دلنگران [صدق و کذب] است، بايد بتواند آن را درست تلقي کند. اين همان عموميتي است که نسبيانگاران و ذهنيانگاران ردش ميکنند. حتي وقتي که آنها تصويري از اين عموميت را بهصورت شرط اجماع در ميان اجتماع زباني يا علمي يا سياسي وارد ميکنند، اين نوع نادرستي از عموميت است – چون در محدود? خارج از اين اجتماع، عموميت آماري است، نه عقلاني.
بدتر از همه اين است که ذهنيانگاري نهتنها نوعي شکوفايي فکري بياهميت يا مظهري از مد فکري است، بلکه معمولاً استدلال را نيز منحرف ميکند يا ادعاي استدلال ديگران را کماهميت جلوه ميدهد. اگر ادعا کنيم چيزي بدون قيد و شرط نسبيانگارانه صادق يا کاذب، درست يا نادرست، خوب يا بد است، چنين ادعايي اين خطر را به همراه دارد که بهعنوان جلوههايي از منظر يا شکل زندگي کوتهبينانه به استهزا گرفته شود – نه بهعنوان اقدام مقدماتي براي نشاندادن اينکه اين ادعا اشتباه است حال آنکه چيز ديگري درست است، بلکه بهعنوان راهي براي نشاندادن اينکه هيچ چيزي درست نيست و در عوض، ما همگي در حال بيان نظرگاههاي شخصي و فرهنگي خودمانيم. اثر و نتيج? واقعي [نسبيانگاري] رشد نوعي کاهلي فکري افراطي در فرهنگ روزگار ما و فروپاشي استدلال جدي در سرتاسر ردههاي پايين علوم انساني و علوم اجتماعي بوده است و مضافاً اين نتيجه را به همراه داشته است که استدلالهاي عيني ديگران را جدي نگيريم و آنها را چيزي جز اظهارات اولشخص ندانيم.»
دربار? تامس نيگل، نويسند? کتاب «حرف آخر»
تامس نيگل (Thomas Nagel)، متولد 1937، فيلسوف امريکايي است. نيگل استاد بازنشست? دانشگاه نيويورک است و سالها در آن دانشگاه، فلسفه و حقوق تدريس کرده است.
فلسف? حقوق، فلسف? سياسي و اخلاق علايقِ فلسفي اصلي نيگل هستند.
از جمله آثار تامس نيگل ميتوان به کتابهاي «اينها همه يعني چه؟ (درآمدي بسيار کوتاه به فلسفه)»، «در پي معنا»، «برابري و جانبداري»، «ذهن و کيهان» و «اخلاقشناسي» اشاره کرد.
دربار? ترجم? فارسي کتاب «حرف آخر»
کتاب «حرف آخر» با ترجم? جواد حيدري در نشر نو منتشر شده است.
دکتر جواد حيدري، مدرس فلسفه و مترجم ايراني است. او داراي دکتراي علوم سياسي و عضو هيأت علمي دانشگاه شاهد است.
از ترجمههاي جواد حيدري ميتوان به کتابهاي «فلسفهي سياسي: درآمدي کامل»، «اينها همه يعني چه؟»، «برابري و جانبداري»، «ذهن و کيهان» و «امکان ديگرگزيني» اشاره کرد.