سیاست جستار
Politics of the Essay
جمعی از نویسندگان
جمعی از مترجمین
نشر نی
دسته بندی: جستار-و-مقاله
| کد آیتم: |
1525161 |
| بارکد: |
9786220605089 |
| سال انتشار: |
1402 |
| نوبت چاپ: |
2 |
| تعداد صفحات: |
120 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
رقعی |
کتاب «سياستِ جُستار» بهقلم جمعي از نويسندگان
جُستارهايي دربار? جُستار. کتاب «سياستِ جُستار» ترجم? چند جُستار از چند فيلسوف و نظريهپرداز است که در هم? آنها به خودِ موضوع جستار پرداخته شده است و نظريهاي دربار? جستار ارائه شده است.
جستارهاي کتاب «سياست جستار» را مترجمان مختلف به فارسي ترجمه کردهاند و امير کمالي آنها را گردآوري و در اين کتاب منتشر کرده است.
در کتاب «سياست جستار» با نظرياتي دربار? اينکه جستار چيست و حامل چه سياستي است و چه کارکردهايي دارد مواجهيم.
جستارهاي کتاب «سياست جستار» از منظر متفکران گوناگون به توضيح ماهيت و هدف جستار ميپردازند و از جستار بهمثابه شيوهاي از نوشتار که با عصر مدرن و تفکر مدرن پيوند دارد، سخن ميگويند.
مروري بر کتاب «سياست جستار»
رويکردي که جستارهاي کتاب «سياست جستار» را کنار هم نشانده است، چنانکه امير کمالي، گردآورند? اين جستارها، در مقدمهاش بر اين کتاب توضيح ميدهد، طرح جستار بهمثابه شيوهاي از نوشتن است که از يکسو مقابل شيو? نگارش دانشگاهي و از سوي ديگر مقابل شيو? نگارش نوشتههاي فوري و بهروز قرار ميگيرد.
جستار، آنگونه که در جستارهاي کتاب «سياست جستار» از آن سخن ميرود، شيوهاي از نگارش است که با گسستگي تفکر مدرن و تکهتکه بودن اين تفکر پيوند دارد و از کلانروايتهاي دانشگاهي که بهاصطلاح، مو لاي درزشان نميرود و با حس و شهود اصلاً سروکاري ندارند و يکسره عقلاني و استدلالي هستند، فاصله ميگيرد و نوشت? نظري را براي مردم عادي دسترسپذير و آن را به زندگي واقعي و عملي نزديک ميکند.
در کتاب «سياست جستار» همچنين سخن از جستار بهمثابه نوشتهاي ميان علم و هنر است؛ نوشتهاي ميان مقال? علمي و استدلالي و اثر ادبي که با شهود و حس سروکار دارد؛ نوشتهاي که عقل و حس را به هم پيوند ميزند و در ميان? عقلانيت و شهود حسي پديد ميآيد.
کتاب «سياست جستار» از مقدم? امير کمالي و شش جستار از شش نويسنده تشکيل شده است. جستارهاي ششگان? کتاب «سياست جستار» عبارتند از: «دربار? ماهيت و صورت جستار (نامه به لئو پوپر)» نوشت? جورج لوکاچ و ترجم? رضا رضايي، «جستار بهمثاب? صورت» نوشت? تئودور آدورنو و ترجم? مراد فرهادپور و صالح نجفي، «مقدمهاي بر جان و صورت لوکاچ» نوشت? جوديت باتلر و ترجم? صالح نجفي و مراد فرهادپور، «عنوان جستار، تمثيل باروک و "جستار بهمثاب? صورت"» نوشت? رابرت هالوت کنتور و ترجم? امير کمالي و صالح نجفي، «تزهايي دربار? زبان فيلسوف» نوشت? تئودور آدورنو و ترجم? مراد فرهادپور و امير کمالي و «جستاري دربابِ جستار» نوشت? مايکل هامبورگر و ترجم? امير کمالي.
گفتنيست که، چنانکه در مقدم? کتاب «سياست جستار» هم اشاره شده و رضا رضايي نيز در پانوشت جستار نخست اين کتاب توضيح داده است، اين جستارِ کتاب «سياست جستار»، با عنوان «دربار? ماهيت و صورت جستار (نامه به لئو پوپر)»، از کتاب «جان و صورت» جورج لوکاچ، بهترجم? رضا رضايي و منتشرشده در نشر ماهي، انتخاب و در کتاب «سياست جستار» بازنشر شده است. آنچه ميخوانيد قسمتيست از همين جستار: «البته که علمِ هنر وجود دارد؛ بايد وجود داشته باشد. بزرگترين جستارنويسان دقيقاً آنهايياند که به اين علم اِشراف دارند: چيزي که خلق ميکنند بايد علم باشد، حتي هنگامي که نگاهشان به زندگي از قلمروِ علم بالاتر رفته باشد. گاهي پرواز آزادان? اين نگاه با امور بي چونوچراي مواد و مصالحِ خشک محدود ميشود؛ گاهي تمامي ارزش علمي خود را از دست ميدهد زيرا که به هر حال نگاه است، مقدم بر امور است و بنابراين آزادانه و اختياري به اين امور ميپردازد. امروزه هنوز صورت جستار به آن راه استقلال گام نگذاشته است که خواهرش، شعر، مدتهاست پيموده است – راه تکامل از وحدتي ابتدايي و تفکيکنيافته با علم، اخلاق و هنر. اما آغاز اين راه چنان خيرهکننده بوده که تحولات بعدي با آن برابري نکرده است. درست است، از افلاطون سخن ميگويم، بزرگترين جستارنويسي که تا بهحال زيسته يا نوشته است، کسي که هرچه از زندگي در برابر چشمش آشکار شد غربال کرد و لذا به هيچ رسان? ميانجي نياز نداشت؛ کسي که توانست پرسشهاي خود را، يعني عميقترين پرسشهايي را که طرح شدهاند، با زندگيِ زيسته مرتبط کند. اين بزرگترين استاد صورت خوشبختتر از هم? آفرينندگان نيز بود: انسان در کنارش ميزيست، انساني که سرشت و سرنوشتش سرشت و سرنوشت آرماني صورت او بود. شايد حتي اگر نوشت? افلاطون شامل خشکترين نمادنويسيها ميبود باز هم آن سرشت و سرنوشت آرماني ميشدند. بله، همهچيز از صورتبخشي شکوهمند او ناشي نميشد، زيرا انطباق زندگي و صورت در اين مورد خاص بسيار قدرتمند بود.
افلاطون سقراط را ديد و توانست به اسطور? سقراط صورت ببخشد، سرنوشت سقراط را محملي کند براي پرسشهايي که خودِ افلاطون ميخواست از زندگي دربار? سرنوشت بپرسد. زندگي سقراط زندگيِ نوعي براي صورت جستار است، آنقدر که بعيد است هيچ زندگي ديگري براي هيچ صورت ادبي ديگري با آن برابري کند – به استثناي زندگي اويديپوس براي تراژدي. سقراط همواره در پرسشهاي غايي ميزيست؛ هر واقعيت زند? ديگري همانقدر براي او غيرزنده بود که پرسشهاي او براي مردم عادي. با شور بيواسطه و بلافصلِ زندگي مفاهيمي را زيست که کل زندگياش را در آنها ميريخت؛ هر چيز ديگري صرفاً تمثيلي از آن يگانه واقعيت حقيقي بود و صرفاً وسيل? بيان آن تجارب.»
کتاب «سياستِ جُستار» در نشر ني منتشر شده است.