باکره و کولی
دی اچ لارنس
کاوه میرعباسی
افق
دسته بندی: ادبیات-انگلیس
| کد آیتم: |
1992139 |
| بارکد: |
9786223320781 |
| سال انتشار: |
1402 |
| نوبت چاپ: |
2 |
| تعداد صفحات: |
152 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
رقعی |
رمان «باکره و کولي» اثر دي. اچ. لارنس
رماني کوتاه در ستايش عشق جسماني و طبيعت و در نکوهش عُرف و عقل سليم و قيود خشکي که سرپوشي بر شرارت و رياکارياند. رمان «باکره و کولي»، با عنوان اصلي The Virgin and the Gipsy، مثل ديگر آثار دي. اچ. لارنس، رماني جسورانه در نقد آداب و رسوم خشک و نامنعطف اخلاقي و اجتماعيِ تنگنظرانه، که رياکاريها و شرارتها و ستمگريهاي آدميان را پشت خود مخفي ميکنند، و در ستايش غريزه و شور جنونآميز و نيروهاي طبيعي و غريزي آدمي است.
لارنس در رمان «باکره و کولي» روايتي انتقادي از انگلستان اوايل قرن بيستم و پس از جنگ جهاني اول به دست ميدهد و اخلاقيات حاکم بر جامع? انگلستان در آن دوره را با رويکردي انتقادي به تصوير ميکشد.
رمان «باکره و کولي» روايت ميل به سرکشي پرشور و جنونآميز دربرابر قيود متعارف و فرجام اين سرکشي است.
فرانک ريموند لويس، منتقد و لارنسشناس برجست? انگليسي، دربار? رمان «باکره و کولي» ميگويد: «باکره و کولي بلندترين داستان لارنس است، آنقدر بلند که همواره، مانند رمان، بهشکل کتابي مستقل منتشر شده و در واقع از برترين رمانهاي لارنس هيچ کم ندارد. اين اثر را يکي از بهترين نوشتههاي او ميدانم و يقين دارم بهتنهايي ميتواند بر نبوغ عظيم لارنس، در مقام رماننويس، گواهي بدهد.»
متن اصلي رمان «باکره و کولي» اولين بار در سال 1930، پس از مرگ دي. اچ. لارنس، منتشر شد. اين رمان دستماي? اقتباسهاي سينمايي و راديويي هم قرار گرفته است.
مروري بر رمان «باکره و کولي»
دي. اچ. لارنس در رمان «باکره و کولي» ماجراي دو خواهر، به نامهاي ايوت و لوسيل، را روايت ميکند که مادرشان شوهرش و آنها را، در بچگي، ترک کرده و با مردي ديگر فرار کرده است. پدر دخترها کشيشي سختگير و نامنعطف است که با مادر مستبد و خودخواه و حيلهگر و نابينا و خواهرِ بددل و کينهتوزش در يک خانه زندگي ميکند. خانه تحت سلط? مادربزرگ است و او اهل خانه را روي انگشتش ميچرخاند.
سالها از فرار مادرِ دخترها گذشته و دخترها که حالا بزرگ شده و بعد از اتمام دوران تحصيلشان در خارج از کشور و مدتي دوري از خان? پدري، به انگلستان و نزد خانواده بازگشتهاند، در خان? پدري، تحت نظارت سختگيران? پدر و مادربزرگ و عمهشان، همچون اُسَرايي دربند، به زندگي ادامه ميدهند گرچه ميکوشند خوشيهاي کوچکي براي خود فراهم آورند و رفتوآمدهايي با اشخاص بيرون از چارچوب خان? پدري داشته باشند و گريزهايي به بيرون بزنند.
شخصيت مرکزي رمان «باکره و کولي» خواهر کوچکتر، يعني ايوت، است. ايوت طبعي شبيه مادرش دارد و مثل او ميل به عصيان و سرکشي دارد و کششي پنهان به پاره کردن بندهايي که مقررات خشک خان? پدري و عُرفهاي اخلاقي و اجتماعي به دست و پاي او تنيدهاند.
ايوت و لوسيل، حين گشتوگذارهايشان در بيرون خانه، با زن و شوهري کولي آشنا ميشوند و از اينجاست که رمان «باکره و کولي» به مسيري تازه ميافتد. قضيه از اين قرار است که ايوت مِيلي پنهان به مرد کولي احساس ميکند و غريزهاش کششي به آن مرد را در وجودش بيدار ميکند. از طرفي ايوت با زني آشنا ميشود که سرنوشتش بيشباهت به سرنوشت مادر او نيست. گويي عصيان عليه قواعد و مقررات سختگيران? اخلاقي و اجتماعي، ايوت را که ميل به آزادي و رهايي از اين قواعد و مقرراتِ رياکارنه را در اعماق وجودش احساس ميکند، از هرسو به خود ميخواند.
لارنس در رمان «باکره و کولي» طبيعت سرکش و شاداب و باطروات و سرشار از ميلِ به زندگي را در تقابل با قوانين و مقرراتِ ساخت? اخلاقيات و عقل سليم قرار ميدهد و در پايان نيز همين طبيعت است که، در همدستي با غريزه و شور زيستن، نقشي محوري در رمان ايفا ميکند و تحولي را در شخصيت ايوت رقم ميزند و تجرب? تازهاي را برايش بهارمغان ميآورد.
رمان «باکره و کولي» رماني است که حاشيه را عليه متن ميشوراند. کولي در اين رمان، نمودي از حاشيه است. او مردي است که جامعه او را مطرود قلمداد ميکند. دختر آزادانديش رمان اما جذب همين شخصيت مطرود و حاشيهاي ميشود و ميل به عصيان دربرابر آنچه طبيعت و غرايزش را به بند ميکشد و شور زندگي را در او ميکُشد در وجودش بيدار ميشود. وجه جسوران? رمان «باکره و کولي» اينجاست که خود را عيان ميکند.
دربار? دي. اچ. لارنس، نويسند? رمان «باکره و کولي»
ديويد هربرت لارنس (David Herbert Lawrence)، معروف به دي. اچ. لارنس (D. H. Lawrence)، متولد 1885 و درگذشته به سال 1930، داستاننويس، شاعر و مقالهنويس انگليسي بود.
لارنس در آثارش به ترسيم از خود بيگانگي اجتماعيِ برآمده از مدرنيته و صنعتي شدن جامعه ميپرداخت و نيز در مفهوم و موضوع جنسيت و غريزه کندوکاو ميکرد. او در زمان حياتش قدر نديد و بهدليل پرداختن به موضوعاتي در آثارش که منطبق با عُرفِ زمانه نبود و ابراز نظرياتي که جَوّ غالب زمانهاش نميپسنديد، مورد اجحاف قرار گرفت. عناد با او بهحدي بود که در متنهايي هم که بهمناسبت مرگش منتشر شد بازتاب يافت و تنها اي. ام. فورستر، داستاننويس و منتقد ادبي انگليسي، بود که در متني که بهمناسبت مرگ لارنس نوشت، او را ستود.
يکي از دلايل انتقاد از لارنس، نثر او بود که، در قياس با نثر معيار، بَد محسوب ميشد. ستايشگران لارنس اما همين نثر بد را ويژگي سبکياش بهحساب آوردهاند و آن را ستودهاند.
لارنس در نقاشي و نمايشنامهنويسي و ترجمه هم دستي داشت. از او تعداد زيادي رمان، داستان کوتاه، دفتر شعر و آثار غيرداستاني منتشر شده است.
از آثار دي. اچ. لارنس ميتوان به رمانهاي «معشوق ليدي چترلي»، «روباه»، «رنگينکمان» و «پسرها و عاشقها» اشاره کرد.
دربار? ترجم? فارسي رمان «باکره و کولي»
رمان «باکره و کولي» با ترجم? کاوه ميرعباسي، همراه با مؤخرهاي در معرفي دي. اچ. لارنس و اين رمان و ديگر آثار او، در نشر افق منتشر شده است. اين رمان قبلاً، با همين ترجمه، در انتشارات لوح فکر به چاپ رسيده بود.
کاوه ميرعباسي، متولد 1334، مترجم ادبي و داستاننويس ايراني است. ميرعباسي کار داستاننويسي و ترجمه را از دوازدهسالگي و با مجل? «کيهان بچهها» آغاز کرد. در چهاردهسالگي در ترجم? مجموع? افسانههاي ملل با انتشارات اميرکبير همکاري کرد و ترجمهاش در سال 1350 در اين انتشارات منتشر شد. در هجدهسالگي به فرانسه رفت که حقوق بخواند اما اين رشته را رها کرد و براي خواندن سينما به روماني و سپس، براي ادام? تحصيل در اين رشته و گرفتن دکتراي سينما، به اسپانيا رفت اما مشکلات مالي نگذاشت که تز دکتراي خود را، با عنوان «تعليق در ادبيات و سينما»، به انجام برساند.
ميرعباسي در سال 1360، بعد از نوزده سال زندگي در خارج از کشور، به ايران برگشت و کار ترجمه را ادامه داد. او به سه زبان اسپانيايي، فرانسه و انگليسي مسلط است و آثار بسياري را از ادبيات کلاسيک و مدرن جهان به فارسي برگردانده است.
ادبيات پليسي يکي از تخصصها و حوزههاي علاقهمندي کاوه ميرعباسي است. او دبيري ترجم? دو مجموع? پليسي، يکي «داير? هفتم» براي انتشارات نيلوفر و ديگري «ادبيات پليسي امروز جهان» براي نشر قطره، را بهعهده داشته است.
ميرعباسي خود نيز رماني پليسي – معمايي با عنوان «سين مثل سودابه» نوشته و منتشر کرده است.
او همچنين آثاري از گابريل گارسيا مارکز، مثل رمانهاي «صد سال تنهايي» و «عشق در روزگار وبا» و خاطرات او را، با عنوان «زندهام که روايت کنم»، از زبان اسپانيايي به فارسي ترجمه کرده است.
از ديگر ترجمههاي کاوه ميرعباسي ميتوان به کتابهاي «کمدي الهي»، «نازارين»، «پدرو پارامو»، «روباه»، «مزرعهي حيوانات»، «1984»، «بيگانه»، «طاعون»، «سقوط»، «شازده کوچولو»، «جاناتان مرغ دريايي»، «صليب آبي و شش داستان ديگر»، «بچههاي سبز»، «همهي اسبهاي زيبا»، «بر استخوانهاي مُردگان» و «قتل در کميت? مرکزي» اشاره کرد.
ميرعباسي همچنين، با همکاري اسماعيل عباسي، کتابي دربار? عکاسي، با عنوان «نقد عکس: درآمدي بر درک تصوير» ترجمه کرده است.
از کاوه ميرعباسي، بهجز رمان پليسي – معمايي «سين مثل سودابه» که به آن اشاره شد، دو اثر داستاني ديگر نيز به نامهاي «هفت روز نحس» و «پايان خوش ناتمام»، که اولي مجموعه داستان و دومي رمان است، منتشر شده است. از او همچنين کتابي در حوز? طنز، با عنوان «چه کردند ناموران»، به چاپ رسيده است.