قهرمان
نویسنده: برنارد مالامود
مترجم: شیما الهی
ناشر: چشمه
دسته بندی: ادبیات آمریکا
1,870,000 ریال
رمان «قهرمان» اثر برنارد مالامود
اولین رمان منتشرشدۀ برنارد مالامود، نویسندۀ مشهور و صاحبسبک امریکاییِ قرن بیستم. رمان «قهرمان»، با عنوان اصلی The Natural، رمانی چندلایه و تراژیک است که در آن از میدان ورزش، جهانی با همۀ پیچیدگیها و تباهیها و پستی و بلندیهایش ساخته شده است.
برنارد مالامود در رمان «قهرمان» افسانهای کهن، با عنوان «شاهِ ماهیگیر و سرزمین سوخته»، را که دربارۀ جستجوی جام مقدس است به متن داستانی احضار میکند که وقایع آن در امریکای قرن بیستم و در میدان ورزش بیسبال و حواشی آن اتفاق میافتد.
رمان «قهرمان» همچنین نقدیست بر قهرمانسازیهای مرسوم در جهان مدرن و اینکه قهرمانان چگونه ساخته میشوند و چگونه با سر به زمین میخورند.
متن اصلی رمان «قهرمان» اولین بار در سال 1952 منتشر شده است. براساس این رمان فیلمی هم ساخته شده که در آن رابرت ردفورد، بازیگر مشهور امریکایی، نقش شخصیت اصلی را ایفا کرده است.
مروری بر رمان «قهرمان»
شخصیت اصلی رمان «قهرمان» یک بازیکن امریکایی بیسبال، به نام رُی هابز، است. برنارد مالامود شخصیت رُی هابز را در رمان قهرمان با الهام از سه بازیکن واقعی و مشهور بیسبال و زندگی و سرگذشت و سرنوشت آنها ساخته است.
رمان «قهرمان»، چنانکه پیشتر نیز اشاره شد، ارجاعی به افسانۀ قدیمیای به نام «شاهِ ماهیگیر و سرزمین سوخته» دارد و مالامود در این رمان، با ظرافت و چیرهدستی، مضمون و شخصیت آن افسانه را در متنی مدرن تنیده است و اینگونه به داستانی که موضوع آن اوج و افول یک قهرمان است غنا و عمقی بیشتر بخشیده است.
مالامود در رمان «قهرمان» داستان قهرمانی را روایت میکند که وسوسه او را به لغزشی جبرانناپذیر میکشاند و باعث میشود از عرش به فرش سقوط کند.
رمان «قهرمان» داستان مردیست که فریفتۀ یک زن اغواگر و نیز فریفتۀ ثروت و شهرت میشود و اینها همه دست به دست هم میدهند و تباهیاش را رقم میزنند.
از رمان «قهرمان» بهعنوان یکی از نمادینترین و بهیادماندنیترین آثار برنارد مالامود یاد شده است.
مالامود در رمان «قهرمان» بهشیوهای جذاب و ماهرانه داستانی چندلایه را روایت میکند که در عین اینکه دربارۀ انسان مدرن و مسائل و کشمکشهای تراژیک و عاطفی و اجتماعی و اقتصادی اوست به مسائل بنیادین انسانی در هر زمان و مکانی قابل ارجاع و تعمیم است؛ داستانی که هم جذاب و پرکشش است و خواننده را بهراحتی با خود همراه میکند و هم به عمق مناسبات و روابط و مسائل و پیچیدگیها و کشمکشهای انسانی و عاطفی و دوراهیهای خطیر تراژیک نقب میزند.
در بخشی از رمان «قهرمان» میخوانید: «رُی هابز دستی به شیشه کشید، کبریتی را با ناخن شستش روشن کرد، شعلهی افروخته را میان دستانش گرفت و نزدیک به پنجرهی پایینی کوپه نگه داشت، اما دیگر متوجه شده بود که دارند از تونل میگذرند و از دیدن انعکاس چهرهی نورانیاش با هالهای از نور طلایی در شیشهی تاریک پنجرهی قطار جا نخورد. وقتی قطار دُم درازش را پُرسروصدا از تونل بیرون کشید، انعکاس تصویر او محو شد و جای خود را به منظرهی تپههای غربی غرق در مهتاب و سربرافراشته در برابر آسمان سیاهی داد که هرچند روزهای اول بهار را میگذراند، شتکخوردهی رعد تابستانه بود؛ دیدن این صحنه او را مملو از حس رهایی کرد. دراز کشید و به آرنجش تکیه زد. قطار لالایی میخواند اما خواب به چشمان او نمیآمد. با اشتیاقی فروخورده، در انتظار دیدار با میسیسیپی در هزار و پانصد کیلومتر آنسوتر، به تماشای دشتهایی نشست که از پیش چشمش میگریختند.
از آنجا که ساعت نداشت آسمان شب را ورانداز کرد و حدس زد چیزی به طلوع خورشید نمانده باشد. همچنان که به منظرهی پشت پنجره چشم دوخته بود، خانهی روستایی استخوانیرنگی با ایوانی شکمداده، تکوتنها میان فرسنگها دشتِ روشن از مهتاب، پیش چشمش سر برآورد و در مقابل آن پسرکی سفیدرو و لاغراندام، همزمان با زوزهی سوت قطار، توپی درخشان را به سمت یک نفر پرتاب کرد که زیر درخت بلوط پنهان شده بود، آن شخص هم بلافاصله توپ را با ضربهی چوب بیسبال برگرداند و پسربچه آن را گرفت و دوباره پرتاب کرد. رُی چشمانش را بست؛ میدانست ممکن است چنین تصویری واقعیت نداشته باشد، اما هرازگاهی خود را در چنین حالی میدید. درست عین خیالی که از آن رهایی نداشت؛ کابوسی که ساعاتی پیش او را از خوابی شیرین پرانده بود.
خود را در خواب دیده بود که شبهنگام با یک چوب بیسبالِ طلایی در سبزهزاری ناآشنا ایستاده. چوب سنگین و سنگینتر میشد و رُی، خیسِ عرق، نمیدانست باید آن را رها کند یا نگه دارد. وقتی بالاخره تصمیمش را گرفت، چوب دیگر چنان سنگین شده بود که نه میتوانست بلندش کند و نه جرئت میکرد آن را به زمین بیندازد (آن وقت با چالهای عمیق در دل زمین چه میکرد؟) پس به این نتیجه رسید که نگهش دارد. ناگهان چوب به سبکیِ پر شد و رُز سفیدی پوستهی آن را میشکست و میشکفت. رُز همچنان قد میکشید و بلندتر میشد، اما رُی با خود عهد کرده بود چوب را تا ابد در دستانش نگه دارد.»
دربارۀ برنارد مالامود، نویسندۀ رمان «قهرمان»
برنارد مالامود (Bernard Malamud)، متولد 1914 و درگذشته به سال 1986، داستاننویس امریکایی بود. مالامود از نویسندگان امریکایی مطرح قرن بیستم بهحساب میآید. او برای آثارش جوایز مختلفی را دریافت کرد که از جملۀ آنها میتوان به جایزۀ پولیتزر 1967، برای رمان «تعمیرکار»، اشاره کرد.
بیریشگی، خیانت، بدرفتاری، طلاق، عشق، رستگاری و فداکاری از مضامین اصلی آثار برنارد مالامود هستند.
از دیگر آثار مالامود میتوان به رمانهای «وردست» و «اجارهنشینها» اشاره کرد.
دربارۀ ترجمۀ فارسی رمان «قهرمان»
رمان «قهرمان» با ترجمه و مقدمۀ شیما الهی در نشر چشمه منتشر شده است.
شیما الهی، متولد 1365، مترجم ایرانی است. از ترجمههای او میتوان به کتابهای «تسلیدهندگان»، «دختران دریاچه»، «بیدوزوکلک»، «تعمیرکار»، «افشاگر» و «آوای رستاخیز» اشاره کرد.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | ادبیات آمریکا |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 268 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک