بلبشو دره
فریدریش دورنمات
برج
دسته بندی: ادبیات-آلمان
| کد آیتم: |
1994063 |
| بارکد: |
9786225696402 |
| سال انتشار: |
1403 |
| نوبت چاپ: |
1 |
| تعداد صفحات: |
176 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
جیبی |
کتاب «بلبشو دره» اثر فريدريش دورنمات
واپسين رمان فريدريش دورنمات که از برجستهترين نمايشنامهنويسان و داستاننويسان آلمانيزبان قرن بيستم به شمار ميرود. دورنمات در رمان «بلبشو دره» بار ديگر وضعيت انسان در قرن بيستم را به پرسش کشيده و با نگاهي طنزآميز و با صراحت روند سقوط انسان در جهان مدرن را به تصوير کشيده است.
فريدريش دورنمات اغلب با نمايشنامههايش به ياد آورده ميشود. اما او داستاننويسي چيرهدست هم بود و در دو دهه پاياني عمرش تنها سه نمايشنامه تازه نوشت در حالي که بيش از بيست جلد داستان در اين دوره منتشر کرد. رمان «بلبشو دره» آخرين رمان او به شمار ميرود.
رمان «بلبشو دره» براي نخستينبار در سال 1989 منتشر شد و دورنمات يکسال بعد در 1990 به دليل عوارض سکته قلبي در خانهاش درگذشت.
مروري بر کتاب «بلبشو دره»
رابطه فريدريش دورنمات با کشورش سوييس رابطهاي هميشگي و تنگاتنگ بود و سوييس تقريبا محل وقوع تمام داستانها و نمايشنامههاي او بود. رمان «بلبشو دره» نيز اين چين است و وقايع آن در دهکدهاي دورافتاده و کوهستاني در سوييس ميگذرد که نامش هماني است که بر عنوان کتاب ديده ميشود.
دهکدهاي که وقايع رمان «بلبشو دره» در آن رخ ميدهد، به لحاظ جغرافيايي و اجتماعي جايي است در حاشيه جامعه سوئيس. ساکنان آن اغلب بيکار هستند و به کارهاي فصلي مشغولاند.
دورنمات در رمان «بلبشو دره»، مثل برخي ديگر از آثارش از جمله کتاب «عدالت»، نگاهي انتقادي به کشورش دارد و مناسبات حاکم بر جامعه را نقد ميکند اگرچه نقد او سويههايي فراتر از مرزهاي يک کشور خاص دارد و ميتوان آنها را نقدي بر وضعيت پر هرج و مرج جهان معاصر دانست.
«بلبشو دره» داستاني است با طنز تلخ و گروتسک و درونمات در طول روايتش با دست گذاشتن بر مسائل اجتماعي و الهياتي هم به واکاوي مسايل وجودي انسان کنوني پرداخته و هم تصويري از سيماي پرآشوب جهان در قرن بيستم ارايه کرده است. در اين داستان، با واعظي سروکار داريم که ميخواهد ثروتمندان سراسر جهان را از زير بار ثروت هنگفتشان نجات دهد و براي همين ميخواهد يک آسايشگاه در بلبشو دره راه بياندازد. او از فقر فضيلت ميسازد و ميگويد ثروت مانعي است براي تعالي انسان و براي آنکه روح بشر را نجات دهد از او دعوت به سادهزيستي ميکند.
ديگر شخصيتهاي رمان «بلبشو دره» هريک نماد گروهها و طبقاتي از جامعه هستند. به طور کلي دورنمات براي تمثيل اهميت زيادي قايل بود و در بسياري از داستانها و نمايشنامههايش با به کارگيري روايتي تمثيلي به تصوير جهان مدرن پرداخته است. در «بلبشو دره» نيز او به نوعي همين کار را کرده و رويکرد انتقادياش نسبت به رنگ باختن بسياري از ارزشهاي انساني را نشان داده است.
در آغاز رمان «بلبشو دره» ميخوانيم: «چهرهاش شبيه خداي عهد عتيق بود، ولي بيريش. وقتي دختر متوجه حضورش شد، روي ديواره کناره جاده منتهي به نقاهتسرا در بلبشو دره نشسته بود. دختر ماني را نگه داشته بود؛ سگش بزرگتر از سگهاي نژاد سنبرنارد بود، موکوتاه، سياهرنگ با سينه سفيد. حيوان گاري حامل ظرف شير را ميکشيد و دختر پشت سرش بود. دختر چهارده سال داشت. در ظرف شير را باز کرد، با ملاقه کمي شير برداشت و به سمت او رفت. نميدانست چرا اين کار را کرد. خداي بيريش ملاقه را گرفت و شير را سر کشيد، دختر ناگهان ترسيد. در ظرف شير را بست. ملاقه را سر جايش آويزان کرد. اشارهاي به ماني کرد. سگ همراه او با گاري چنان شتابان به سمت نقاهتسرا حرکت کرد که انگار خودش هم ترسيده باشد».
درباره فريدريش دورنمات نويسنده کتاب «بلبشو دره»
فريدريش دورنمات، نمايشنامهنويس، رماننويس و مقالهنويس بزرگ قرن بيستم، در پنجم ژانويه سال 1921 در کنول فينگن کشور سوييس زاده شد. او پس از پايان تحصيلات ابتدايي و متوسطه، در سال 1941 براي ادامه تحصيل در رشتههاي ادبيات و فلسفه وارد دانشگاه شد. شرايط اما براي او خوب پيش نرفت و به دليل مسايل مالي مجبور شد تحصيل در رشته ادبيات نمايشي را رها کند و براي گذران زندگي روي به نوشتن آورد. او اگرچه از 1943 شروع به نوشتن کرد اما تا دو سال پس از اين اثري از او به چاپ نرسيد تا اينکه در 1945 داستاني را در روزنامهاي مشهور منتشر کرد. دورنمات از چنان توانايي در نوشتن برخوردار بود که توانست موانع پيش رويش را کنار بزند و آثاري که به مرور منتشر کرد جايگاهي معتبر برايش به همراه آورد. او در سال 1959 جايزهي شيللر را برنده شد و در سال 1967 رياست تئاتر بازل را مشترکا با ورنر دو گلين به عهده گرفت. دورنمات همچنين به نقاشي کردن هم مشغول بود و کتابي از آثار نقاشي او در 1947 منتشر شد. اما شهرت اصلي دورنمات به نمايشنامههايش برميگشت. «ازدواج آقاي ميسي سيپي» از آثار مشهور دورنمات است که با کارگرداني خود او در 1954 به روي صحنه رفت. «ملاقات بانوي سالخورده»، که در ايران هم بسيار مشهور است و بارها به روي صحنه رفته است، نمايشنامه مهم ديگري از دورنمات است که در همان سالها توسط پيتر بروک به روي صحنه رفت. بروک بعدتر نمايشنامه «فيزيکدانها» را نيز اجرا کرد. آثار او به کرات در مجموعههاي تلويزيوني و فيلم مورد اقتباس قرار گرفته است. او سرانجام در چهاردهم دسامبر 1990 بر اثر سکته قلبي درگذشت. دورنمات در ايران نخست به عنوان نمايشنامهنويس شناخته شد اما به مرور رمانهاي او نيز به فارسي برگردانده شدند تا اين وجه کاري او نيز شناخته شود. «بازي استريندبرگ»، «ملاقات بانوي سالخورده»، «قول»، «يوناني خواستار همسر يوناني»، «هزارتو»، «عدالت» و «سوءظن» برخي از آثار دورنمات است که به فارسي ترجمه شدهاند.
درباره ترجمه کتاب «بلبشو دره»
کتاب «بلبشو دره» با ترجمه سينا درويش عمران و کيوان غفاري در نشر برج منتشر شده است.
سينا دوريش عمران، مترجم ايراني، متولد سال 1365 در قائمشهر استان مازندران است. او فارغالتحصيل کارشناسي رشته مترجمي زبان آلماني و کارشناسيارشد ادبيات آلماني از دانشگاه تهران است. از او تاکنون چند ترجمه از ادبيات آلمانيزبان منتشر شده که «عصيان» و «آلمان رو به فرسايش» از جمله آنها هستند.
کيوان غفاري، متولد 1363 در تهران، مترجم ايراني است. غفاري تحصيلات دانشگاهياش را در دانشگاه آزاد قزوين و در رشته مهندسي کامپيوتر پشت سر گذاشت. او براي کارشناسي ارشد به سراغ رشته پژوهش هنر رفت و وارد دانشگاه آزاد تهران شد و پس از فارغالتحصيلي براي ادامه تحصيل در رشته تاريخ هنر به دانشگاه فردريش الکساندر ارلانگن- نورمبرگ آلمان رفت. رمان «عصيان» يوزف روت يکي از ترجمههاي او است.