ظرافت جوجه تیغی
موریل باربری
مرتضی کلانتریان
آگاه
دسته بندی: ادبیات-فرانسه
| کد آیتم: |
7136 |
| بارکد: |
9789649011721 |
| سال انتشار: |
1403 |
| نوبت چاپ: |
24 |
| تعداد صفحات: |
360 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
رقعی |
رمان «ظرافت جوجهتيغي»، اثر موريل باربري
کتابي براي عاشقان کتاب و بهويژه آنها که علاقهمند به رمان و هنر و فلسفهاند. «ظرافت جوجهتيغي»، با عنوان اصلي L'Elégance du hérisson، رماني است از موريل باربري که در آن مسائل و دغدغههايي فلسفي در قالب يک رمان خوشخوان بيان شده و همچنين به باورهاي رايج و عادتشده اجتماعي از زاويهاي متفاوت و خلاف عادت نگاه شده است. موريل باربري در رمان «ظرافت جوجهتيغي»، از خلال شرح روزمرگيهاي يک زن معمولي که سرايدار يک هتل خصوصي است و مواجه? او با مردي که زندگي اين زن را به نحو پيشبينيناپذيري دگرگون ميکند، موضوعاتي فلسفي و اجتماعي را به زباني شيرين و قصهوار پيش ميکشد.
متن اصلي رمان «ظرافت جوجهتيغي» نخستين بار در سال 2006 به زبان فرانسه منتشر شد. اين رمان، که دومين رمان موريل باربري است، بسيار مورد استقبال قرار گرفت و فروش بالايي داشت. باربري به خاطر رمان «ظرافت جوجهتيغي» در سال 2007 جايزه اتحاديه ناشران فرانسوي را گرفته است.
مروري بر رمان ظرافت جوجهتيغي
رمان «ظرافت جوجهتيغي» درباره پيرزن سرايداري است به نام رُنه ميشل که برخلاف تصور طبقاتي رايج جامع? پيرامونش از يک سرايدار، آدمي سخت هنردوست و اهل مطالعه است و سلايق فرهنگي و هنرياش هم خاص و نخبهگرايانه است. او البته اين موضوع را از ديگران مخفي نگه داشته و نميگذارد کسي از ساکنان ساختماني که او سرايدار آن است به حقيقت درونش پي ببرد. رُنه، در مقام يکي از دو راوي رمان «ظرافت جوجهتيغي»، با طنزي نيشدار و کنايي راجع به محيطي که در آن زندگي ميکند و باورهاي کليشهاي درباره سلسلهمراتب اجتماعي حرف ميزند و روزمرگيها و تأملات خود را بيان ميکند. او زني تنهاست و تنهايي را ترجيح ميدهد و چندان اهل ارتباط برقرار کردن با ديگران نيست. او زني است که ميکوشد حريمي را بين خود و ديگران نگه دارد. به همين دليل در ظاهر خشک و ناخوشايند مينمايد. رُنه ميشل زني اهل تفکر است. او زياد کتاب ميخواند و ذهنش انباشته از پرسشها و ترديدها و انديشههاي فلسفي گوناگون است.
رمان «ظرافت جوجهتيغي» اما راوي ديگري هم دارد. اين راوي مردي از ساکنان همان ساختماني است که رنه سرايدار آن است. اين مرد شبي رنه و ديگر اهالي ساختمان را به شام دعوت ميکند و اين مهماني به نقط? عطفي در زندگي رُنه بدل ميشود و دگرگونيهايي را در زندگي او پديد ميآورد. عنوان «ظرافت جوجهتيغي» هم به اظهار نظر همين راوي دوم راجع به رُنه ميشل برميگردد. او درباره خانم ميشل ميگويد: «خانم ميشل ظرافت جوجهتيغي را دارد: از بيرون پوشيده از خار، يك قلعهي واقعي نفوذناپذير، ولي احساسم به من ميگويد كه از درون او به همان اندازهي جوجهتيغي ظريف است، حيوان كوچك بيحال، بهشدت گوشهگير و بياندازه ظريف.»
موريل باربري در رمان «ظرافت جوجهتيغي» در قالب داستان رُنه تأملات و پرسشهايي فلسفي را در باب جهان و انسان و هستي و جامعه و مفاهيمي چون ايمان، ترديد، آرمان، معناي هستي و ... پيش کشيده است.
رمان «ظرافت جوجهتيغي» اينگونه آغاز ميشود: «امروز صبح، پاليير کوچولو، که معمولاً هرگز با من حرف نميزند، اعلام کرد:
- مارکس ديدگاهم را نسبت به جهان کاملاً دگرگون کرده است.
آنتوان پاليير، وارث خوشبخت يک خانواده کارخانهدار، پسر يکي از هشت کارفرماي من است، آخرين باد گلوي سرمايهداري بزرگ ـ باد گلويي که فقط در اثر سکسکههاي پاک و سالم بهوجود ميآيد ـ ، سرشار از شاديِ کشفي که کرده، بهطور غير ارادي، بيآنکه حتا تصور کند که بتوانم چيزي از آن سر در بياورم، آن را برايم نقل ميکند: تودههاي زحمتکش از اثر مارکس چه ميتوانند بفهمند؟ خواندنش دشوار، زبانش فرهيخته، نثرش دقيق، و فلسفهاش بسيار پيچيده است.
در اينجاست که به طرز احمقانهاي خودم را لو ميدهم و به اين ابله سبزقبا ميگويم:
- بايد ايدئولوژي آلماني را بخوانيد.
براي درک مارکس و براي درک اينکه چرا مارکس برخطاست، بايد ايدئولوژي آلماني را خواند. اين اثر پاي? اصلي ستون مردمشناسياي است که بر آن هم? فراخوانيها بهسوي جهاني نو بنا شده و بر تارک آن اين يقين بيچون و چرا قرار داده شده است: انسانها، که مشتاقاند به آرزوهاي خود برسند، بايد در چارچوب نيازهايشان خود را محدود سازند. در جهاني که در آن آرزوهاي دور و دراز لگام زده شده باشند، تشکيلات اجتماعي تازهاي که از مبارزههاي طبقاتي پاک شده باشد و سرکوبيها و سلسلهمراتب زيانمند اجتماعي در آن وجود نداشته باشد، ميتواند بهوجود آيد.
- آنکس که بذر آرزو ميپاشد، سرکوبي درو ميکند.
اين حرف را چنان زير لب زمزمه کردم که تصور ميکنم فقط گربهام آن را شنيده باشد.
ولي آنتوان پاليير، که سبيل نفرتآور و نوخاستهاش ملاحتي به قيافهاش نميبخشد، حيران از حرفهاي عجيب من، با ترديد نگاهم ميکند. مثل هميشه، ناتواني آدمها، از قبول آنچه موجب ميشود چارچوب عادتهاي ذهنيشان درهم شکسته شود، به دادم ميرسد و نجاتم ميدهد: يک سرايدار ايدئولوژي آلماني نميخواند و در نتيجه قادر نيست تز يازدهم راجع به فوئرباخ را نقل کند. علاوه بر اين، يک سرايدار که مارکس ميخواند، بهطور يقين، بهسوي براندازي گام بر ميدارد و خود را به شيطاني که ث ـ ژ ـ ت نام دارد فروخته است. اينکه مارکس را براي اعتلايِ روحي و خشنودي خاطرش بخواند، ناشايستگي آشکاري است که هيچ بورژوايي نميتواند آن را بپذيرد.
در حاليکه در را به رويش ميبندم و اميدوارم که نابهجا بودن دو جملهاي که از زبانم پريده بود در زير خروارها پيشداوريهاي هزارانساله مدفون شده باشد، زير لب ميگويم:
- سلام مرا به مادرتان برسانيد.»
درباره موريل باربري، نويسنده رمان ظرافت جوجهتيغي
موريل باربري (Muriel Barbery)، متولد 1969 در مراکش، داستاننويس مراکشيالاصل فرانسوي و معلم فلسفه است. باربري در مدرس? عالي فونتني سن ـ کلود فلسفه خوانده و تاکنون چهار رمان در انتشارات معروف گاليمار منتشر کرده است.
درباره ترجم? فارسي رمان ظرافت جوجهتيغي
رمان «ظرافت جوجهتيغي» با ترجم? مرتضي کلانتريان در انتشارات آگاه منتشر شده است. مرتضي کلانتريان، متولد 1311 در تنکابن و درگذشته به سال 1398، حقوقدان، قاضي، وکيل و از مترجمان مطرح و نامآشناي ايراني بود. کلانتريان آثار مهمي را از ادبيات داستاني جهان و نيز آثاري را در زمين? حقوق و فلسفه و سياست و علوم اجتماعي به فارسي ترجمه کرد.
از ترجمههاي او ميتوان به «سيماي زني در ميان جمع»، «وجدان زنو»، «نقطهيِ ضعف»، «افسان? پدران ما»، «ديدار به قيامت»، «قرارداد اجتماعي»، «بررسي يک پرونده قتل»، «رسالهاي کوچک در باب فضيلتهاي بزرگ»، «رؤيا و تاريخ؛ امريکا در دو قرن»، «فلسفه حقوق» و «نقش زور در روابط بينالملل» اشاره کرد.
رتب? رمان «ظرافت جوجهتيغي» در گودريدز: 3.78 از 5.