یک اتفاق مسخره جیبی
A Nasty Story
فیودور داستایفسکی
میترا نظریان
ماهی
دسته بندی: ادبیات-روسیه
| کد آیتم: |
151456 |
| بارکد: |
9789649971728 |
| سال انتشار: |
1404 |
| نوبت چاپ: |
19 |
| تعداد صفحات: |
96 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
جیبی |
يک اتفاق مسخره
فيودور داستايفسکي
ميترا نظريان
ناشر: ماهي
کتاب «يک اتفاق مسخره» اثر فيودور داستايفسکي
داستاني هجوآميز از فيودور داستايفسکي که نشان دهنده مرحلهاي از سير تفکر او است. کتاب «يک اتفاق مسخره» در دورهاي بحراني نوشته شد و رد اين بحران در اين اثر قابل مشاهده است.
داستايفسکي بسياري از آثارش را اولينبار در نشريات منتشر کرد و کتاب «يک اتفاق مسخره» نيز به همين شکل به چاپ رسيد. اين داستان اولينبار در سال 1862 در نشريه «ورميا» به چاپ رسيد.
داستاني که داستايفسکي در کتاب «يک اتفاق مسخره» نوشته است به نوعي پايان يک دوره از کار او است به اين معنا که پس از اين اثر داستايفسکي شيوههاي تازهاي از داستاننويسي را آزمود.
کتاب «يک اتفاق مسخره» که توسط ميترا نظريان به فارسي برگردانده شده با عنوان «يک اتفاق شرمآور» هم ترجمه شده است.
مروري بر کتاب «يک اتفاق مسخره»
سالهاي 1861 و 1862 از دورههاي پرتلاطم در تاريخ تفکر روسي است. در اين زمان شور و شوق ليبرالي که با اعلام آزادي سرفها به اوج خود رسيده بود به مرور فروکش کرد. در پاييز 1861 دانشجويان اقداماتي ضد حکومت انجام دادند که سرکوب شدند و برخي از آنها به سيبري فرستاده شدند. آشوبهاي سياسي در روسيه ادامه يافت تا اينکه داستايفسکي در ژوئن 1862 به نخستين سفر خارجيش رفت. داستايفسکي کمي پس از بازگشتش به روسيه کتاب «يک اتفاق مسخره» را در نشريه «ورميا» منتشر کرد که آشکارا ردي از زمانهاش را در خود دارد.
کتاب «يک اتفاق مسخره» داستاني است با روايتي هجوآميز و داستايفسکي در روايت آن از عنصر طنز بهره گرفته است. او در اين داستان ماجرايي را شرح ميدهد که در آن رئيس بخش يک اداره در مراسم ازدواج يکي از کارمندان زيردستش شرکت ميکند. او با اين کار نوعدوستي و فروتنياش را نشان ميدهد اما ظاهرا اين کار او چندان خالي از غرض نيست و او به اين واسطه ميخواهد خودش را هم به نمايش بگذارد.
در روايت طنزآميزي که داستايفسکي در کتاب «يک اتفاق مسخره» به تصوير کشيده، حضور جناب مدير در مراسم ازدواج کارمندش همراه با نتيجه مدنظر نيست چرا که به جاي آنکه حضورش شادي به همراه بياورد موجب وحشت ميشود. عروس و داماد و مهمانها از اين اتفاق غيرقابل پيشبيني ترسخورده و دستپاچه ميشوند و ماجرا بغرنجتر ميشود وقتي که جناب مدير در نوشيدن زيادهروي ميکند و مست ميشود و اين بيش از پيش مايه تشويش مهمانها و عروس و داماد ميشود.
برخي منتقدان بر اين باورند که داستايفسکي در کتاب «يک اتفاق مسخره» به شکلي صريح نوعدوستي ليبرالها را دست انداخته و به هجو آنها پرداخته است. از اينرو ميتوان رد تحولات اجتماعي روسيه در آن سالها را در اين اثر داستايفسکي مشاهده کرد.
داستايفسکي پس از انتشار کتاب «يک اتفاق مسخره» تا يک سال و اندي اثري داستاني ننوشت و در ماههاي پس از انتشار اين کتاب درگير ماجرايي احساساتي شد. کتاب «يک اتفاق مسخره» را آخرين اثري دانستهاند که داستايفسکي تحت تاثير نويسنده محبوبش، گوگول، نوشته بود.
در بخشي از رمان «يک اتفاق مسخره» ميخوانيم: «اجازه بدهيد چند کلمهاى درباره او بگوييم: ابتدا کارمندى دونپايه با حقوقى ناچيز بود. چهل و پنج سال تمام بىوقفه جان کند و امروز را به فردا رساند و همواره نيک مىدانست پلههاى ترقى را تا کجا خواهد پيمود. صاحبمنصبى عالىرتبه بود و دو ستارهى درخشان بر سينه داشت، اما هيچ ستارهاى در چشمانش نمىدرخشيد و ميانهاى با خيالپردازى و رؤيابافى نداشت. خاصه بيزار بود از اينکه حرف خود را در هر زمينهاى به کرسى بنشاند و نظر شخصىاش را ابراز کند. او همچنين آدم شريفى بود، يعنى تاکنون پيش نيامده بود عملى خلاف شرافت از او سر بزند. عزببودنش به سبب خودخواهى و خودپرستىاش بود. مردى بود بسيار باهوش و زيرک، اما خوش نداشت عقل و فهمش را به رخ بکشد. مخصوصا از شلختگى بيزار بود، همچنين از شادى افسارگسيخته، و اين دومى را نوعى شلختگى اخلاقى مىدانست. حالا، در واپسين سالهاى عمر، در نوعى رفاه و آسايش شيرين و کاهلانه فرو رفته بود، در انزوايى خودخواسته. گاه به مهمانى افراد بلندمرتبهتر از خود مىرفت، اما از همان سالهاى جوانى نفرت داشت که مهمانى به منزلش بيايد. اين اواخر، اگر مشغول ورقبازى نبود، به همنشينى با ساعت اتاق ناهارخورىاش بسنده مىکرد. تمام شب، آرام و بىتشويش، چرتزنان در صندلى راحتى خود فرو مىرفت و به صداى ساعت گوش مىسپرد که زير سرپوشى شيشهاى، بالاى بخارى ديوارى، تيکتاک مىکرد. ظاهرش بسيار شايسته و معقول بود. هميشه صورتش را اصلاح مىکرد و جوانتر از سنش به نظر مىرسيد».
درباره فيودور داستايفسکي نويسنده کتاب «يک اتفاق مسخره»
فيودور داستايفسکي در يازدهم نوامبر 1821 در مسکو متولد شد. پدرش گرچه تباري اشرافي داشت اما در اين زمان ديگر از درجه اعتبار افتاده بود. او يک جراح نظامي بود که از ارتش استعفا داده و در زمان تولد فيودور، دکتر بيمارستان مارينسکي در مسکو براي فقرا شده بود. مادر داستايفسکي، ماريا نخائوا، دختر بازرگان متمولي بود که او نيز تا حدي مقام و موقعيت خود را از دست داده بود. فيودور به همراه برادر بزرگتر و خواهرهاي کوچکترش در محوطه بيمارستان مارينسکي و در بخش الحاقي به ساختمان اصلي بيمارستان رشد کرد. او در انزوا رشد کرد و تا مدتها در خانه درس خواند و با سلطه پدري مستبد روبهرو بود. در سيزدهسالگي به مدرسهاي خصوصي در مسکو رفت و در شانزده سالگي او را به مدرسه مهندسي نظامي در سنپترزبورگ فرستادند. داستايفسکي در اين دوره با اشتياق آثار شاخص نويسندگان مختلف را خواند و سليقه ادبياش شکل گرفت و به خصوص علاقه زيادي به گوگول پيدا کرد. در سال 1843 داستايفسکي از مدرسه نظامي فارغالتحصيل شد و بعد از يک سال خدمت اجباري، با کنارهگيري از مقام نظامياش به نويسندگي روي آورد. اولين رمان او با عنوان «مردم فقير» يا «بيچارگان» در 1846 منتشر شد و شهرت و مقبوليت زيادي برايش به همراه آورد. داستايفسکي زندگي پرفراز و نشيبي داشت و استبداد تزاري دامن او را هم گرفت. با درگرفتن شورشهاي انقلابي در سراسر اروپا در 1848، موج تازهاي از سرکوب به روسيه هم رسيد و در نتيجه آن داستايفسکي در 1849 بازداشت شد و به چهار سال حبس با اعمال شاقه و تبعيد محکوم شد. داستايفسکي پس از رهايي رمانهاي متعددي نوشت که برخي از آنها در شمار شاخصترين شاهکارهاي ادبيات جهاني به شمار ميروند. او در طول شصت سال زندگياش يعني تا بيستوهشتم ژانويه 1881، نه تنها به يکي از مهمترين چهرههاي ادبيات روسيه بلکه به قلهاي در ادبيات جهاني بدل شد و در زمان حياتش به شهرتي عام دست پيدا کرد. «جنايت و مکافات»، «ابله»، «برادران کارامازوف»، «قمار باز»، «جوان خام» و «نيه توچکا» عناوين برخي از آثار ترجمه شده داستايفسکي به فارسي است.
درباره ترجمه کتاب «يک اتفاق مسخره»
کتاب «يک اتفاق مسخره» با ترجمه ميترا نظريان در نشر ماهي منتشر شده است.
ميترا نظريان، متولد 1348، مترجم ايراني است. او تاکنون تعدادي از رمانهاي کلاسيک روسي و نيز آثاري در زمينه هنر به فارسي برگردانده است. «خواب عموجان»، «دکتر ژيواگو»، «يک اتفاق مسخره»، «آخرين تزار» و مجموعه آثاري ذيل عنوان کلي «مکتب هنرهاي تجسمي» از جمله ترجمههاي او است.