تمساح
نویسنده: فیودور داستایفسکی
مترجم: بابک شهاب
ناشر: برج
دسته بندی: ادبیات روسیه
675,000 ریال
کتاب «تمساح» اثر فیودور داستایفسکی
داستانی که در آن تصویری از وضعیتی رو به ویرانی و جامعهای که حریصانه میخواهد همهچیز را ببلعد ارایه شده است. فیودور داستایفسکی در کتاب «تمساح» هم تصویری از روسیه در دهههای پایانی قرن نوزدهم به دست داده است و هم به مسئله روابط و نسبت روسیه و غرب توجه کرده است.
کتاب «تمساح» اولینبار در سال 1865 منتشر شد و به بحثهای پردامنهای دامن زد. منتقدان و جامعه ادبی روسیه در مواجهه با این داستان داستایفسکی با این پرسش روبرو شدند که داستایفسکی چه هدفی از نوشتن این داستان دنبال میکرده و چه معناهای نمادینی در آن نهفته است.
داستانی که داستایفسکی در کتاب «تمساح» نوشته از نظر ادبی جزو آثار برجستهاش به شمار میرود. این داستان همچنین نشان دهنده وجوهی از اندیشه داستایفسکی درباره موضوعاتی چون اخلاق و وجدان، سلطه پول و منفعتطلبی و نگاه منفی او نسبت به وضعیت جوامع اروپایی در آن دوره است.
مروری بر کتاب «تمساح»
داستایفسکی داستان «تمساح» را اولینبار در دومین شماره نشریه اپخا در سال 1865 منتشر کرد و بلافاصله پس از آن بحثهای گستردهای درباره نیت و انگیزه او از نوشتن این اثر رقم خورد و این نقطه آغاز روندی شد که بعدتر در روسیه با عنوان «نقد چرنیشفسکی و داستایفسکی» شناخته شد.
چند دهه پس از انتشار کتاب «تمساح» منتقدان و پژوهشگران به سر این نکته به توافق رسیدند که داستایفسکی داستان «تمساح» را با نگاهی به برخی نشریات و فعالان سیاسی و اجتماعی نوشته است و اساس این داستان بر محور مشاجره او با برخی جراید مردمسالار و کنشگران محافظهکار شکل گرفته است.
بابک شهاب، مترجم کتاب «تمساح»، در بخشی از مقدمه اثر دایره موضوعی این داستان را بسیار گسترده دانسته به گونهای که در عمل تمام پدیدههای مهم اجتماعی و ادبی سالهای 1860 را در بر میگیرد. او میگوید داستایفسکی با دیدن واقعیتهای جوامع اروپایی، بسیار سرخورده و مأیوس شده بود و «سرزمین اعجاز مقدس» در نظرش گورستانی بیش نبود. فرهنگ مسیحیت بهتمامی فراموش شده و عصر بورژواهای سرمست، رفاه و بزرگمنشی فرارسیده بود.
قهرمان اصلی داستان «تمساح»، ایوان ماتویچ، نیز عزم سفر به اروپا میکند آن هم بیشتر برای رفع کنجکاوی و نه برای درمان بیماری. اما برای آشنایی ابتدایی با بومیان اروپا به تیمچه میرود تا از نزدیک تمساح را ببیند، تمساحی که او را همانجا میبلعد. قهرمان اصلی اثر، کارمند فیلسوفمآبی که در شکم تمساح با کامروایی زندگی میکند، به باور منتقدان، نماد کارمندان محافظهکاری است که بر طبل ایجاد مناسبات جدید اقتصادی میکوبند. بهباور داستایفسکی، این مناسبات برای روسیه پذیرفتنی نیست و پیامدی جز سقوط بیشازپیشِ آرمانهای اخلاقی و قوامیافتنِ بزهگراییِ ازلی و فطری انسان ندارد. در سراسر داستان، تمایل به بهره اقتصادی اساسِ جامعه بورژوازی عنوان میشود. شخصیتهای اثر از «اولویت قوانین اقتصادی» سخن میگویند و «اُجرت» و «جذب سرمایههای خارجی» و «باز گذاشتن دست شرکتهای خارجی» و «تشویق واردات ماهوت انگلیسی»، درحالیکه آنچه در مناسبات اقتصادیِ جامعه فراموش و تباه میشود، ارزشهای انسانی است. دوست وفادار خانواده، بدخواهی مرموز از کار درمیآید که حاضر است به یاری فرصت بهدستآمده، همسر ایوان ماتویچ را بفریبد. همسر ایوان ماتویچ نیز با سرعتی باورنکردنی، از تمایل به «تیغزدن تمساح» و نجات شوهرش در ابتدای داستان، به بهرهگیری از امکانِ متارکه با او در پایان کار میرسد.
برخی منتقدان گفتهاند که داستایفسکی در کتاب «تمساح» اروپا را به تمساحی تشبیه کرده که بنا به خصوصیات طبیعیاش نیاز دارد پیوسته ببلعد و شکمش را با هرآنچه میبیند میانبازد. داستایفسکی بر این باور است که تمدن اروپا در خاک روسیه ریشه نخواهد دواند، زیرا این دو قطب هیچ قرابتی با هم ندارند. دیدِ منفیِ داستایفسکی به اروپا ما را به این باور میرساند که تمساحِ او نمادِ پیشرفت صنعتی اروپاست که با آروارههای حریصش همهچیز را میبلعد و از سر راه برمیدارد.
در بخشی از داستان «تمساح» میخوانیم: «تمساح کارش را اینگونه آغاز کرد که ایوان ماتویچِ سیاهبخت را میان آروارههای وحشتناکش چرخاند تا پاهایش بهسمت خودش باشد و اول پاهایش را بلعید. سپس ایوان ماتویچ را که میکوشید خودش را رها کند و با دستهایش لبههای جعبه را چسبیده بود، کمی پس داد و آنگاه باز او را تا بالاتر از کمر به درون کشید. چند بار دیگر نیز پسش داد و فروبردش. ایوان ماتویچ درست پیش چشمانمان در حال ناپدیدشدن بود. دستآخر، تمساح دوستِ فرهیختهی مرا بهتمامی بلعید و به درون کشید، طوری که کوچکترین پسماندی از او بر جای نمانْد. حرکت ایوان ماتویچ درون شکم جانور، با تمام اَشکالش بر سطح پوست تمساح دیده میشد. من برای برآوردن فریادی دیگر آماده بودم که تقدیر ناگهان هوس کرد مرا به بازی موذیانه دیگری بکشاند: تمساح که ظاهراً از ستبریِ جسم فروبرده احساس خفگی میکرد، زوری زد، بار دیگر دهان هولناکش را گشود و از درونش، در مقام آخرین آروغ، فقط برای لحظهای، سرِ ایوان ماتویچ بیرون زد. نومیدی بر چهرهاش نقش بسته بود. عینکش بیدرنگ از بینیاش جدا شد و بر کف جعبه افتاد. گویی آن سرِ درمانده فقط برای این بیرون زده بود که آخرین نگاه را به اجسام بیندازد و در فکرش با کلیهی لذاتِ زندگیِ اشرافی وداع کند، اما مجال انجام چنین نیتی را نیافت: تمساح بار دیگر زور آورد و سرش را بهسرعت بلعید تا این بار برای همیشه ناپدید شود».
درباره فیودور داستایفسکی نویسنده کتاب «تمساح»
فیودور داستایفسکی در یازدهم نوامبر 1821 در مسکو متولد شد. پدرش گرچه تباری اشرافی داشت اما در این زمان دیگر از درجه اعتبار افتاده بود. او یک جراح نظامی بود که از ارتش استعفا داده و در زمان تولد فیودور، دکتر بیمارستان مارینسکی در مسکو برای فقرا شده بود. مادر داستایفسکی، ماریا نخائوا، دختر بازرگان متمولی بود که او نیز تا حدی مقام و موقعیت خود را از دست داده بود. فیودور به همراه برادر بزرگتر و خواهرهای کوچکترش در محوطه بیمارستان مارینسکی و در بخش الحاقی به ساختمان اصلی بیمارستان رشد کرد. او در انزوا رشد کرد و تا مدتها در خانه درس خواند و با سلطه پدری مستبد روبهرو بود. در سیزدهسالگی به مدرسهای خصوصی در مسکو رفت و در شانزده سالگی او را به مدرسه مهندسی نظامی در سنپترزبورگ فرستادند. داستایفسکی در این دوره با اشتیاق آثار شاخص نویسندگان مختلف را خواند و سلیقه ادبیاش شکل گرفت و به خصوص علاقه زیادی به گوگول پیدا کرد. در سال 1843 داستایفسکی از مدرسه نظامی فارغالتحصیل شد و بعد از یک سال خدمت اجباری، با کنارهگیری از مقام نظامیاش به نویسندگی روی آورد. اولین رمان او با عنوان «مردم فقیر» یا «بیچارگان» در 1846 منتشر شد و شهرت و مقبولیت زیادی برایش به همراه آورد. داستایفسکی زندگی پرفراز و نشیبی داشت و استبداد تزاری دامن او را هم گرفت. با درگرفتن شورشهای انقلابی در سراسر اروپا در 1848، موج تازهای از سرکوب به روسیه هم رسید و در نتیجه آن داستایفسکی در 1849 بازداشت شد و به چهار سال حبس با اعمال شاقه و تبعید محکوم شد. داستایفسکی پس از رهایی رمانهای متعددی نوشت که برخی از آنها در شمار شاخصترین شاهکارهای ادبیات جهانی به شمار میروند. او در طول شصت سال زندگیاش یعنی تا بیستوهشتم ژانویه 1881، نه تنها به یکی از مهمترین چهرههای ادبیات روسیه بلکه به قلهای در ادبیات جهانی بدل شد و در زمان حیاتش به شهرتی عام دست پیدا کرد. «جنایت و مکافات»، «ابله»، «برادران کارامازوف»، «قمار باز»، «جوان خام» و «نیه توچکا» عناوین برخی از آثار ترجمه شده داستایفسکی به فارسی است.
درباره ترجمه کتاب «تمساح»
کتاب «تمساح» با ترجمه بابک شهاب در نشر برج منتشر شده است.
بابک شهاب، متولد 1352، مترجم ایرانی است. او در رشته مهندسی مکانیک در بلاروس تحصیل کرده است و تاکنون ترجمههایی از شعر، رمان و داستانهای روسی به فارسی برگردانده است. «یادداشتهای آدم زیادی»، «به حق چیزهای ندیده»، «داستانهای بلیکن»، «کودکی، نوباوگی، نوجوانی»، «ما» و «عاشقانههای تورگنیف» عناوین برخی از ترجمههای او است.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | ادبیات روسیه |
زبان: | فارسی |
قطع: | جیبی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 96 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک