سیاه برازنده ی توست

سیاه برازنده‌ی توست
هاله خواننده‌ای الجزایری است که پدر و مادرش را تروریست‌ها کشته‌اند و او به همین دلیل کنسرت‌هایی اعتراضی علیه تروریسم برگزار می‌کند. هاله همیشه با رخت سیاه به صحنه می‌آید و یک‌بار در برنامه‌ای تلویزیونی دلیل سیاهپوشی خود را توضیح می‌دهد. مردی ثروتمند و اصالتاً لبنانی به نام طلال، با دیدن هاله در این برنامه، سخت به او علاقه‌مند می‌شود و از آن پس مدام برای او دسته‌گل‌هایی همراه با نوشته‌هایی کوتاه می‌فرستد. نخستین دسته‌گل طلال با این نوشته همراه است: «سیاه برازنده‌ی توست.» هاله رفته‌رفته به طلال دل می‌بازد و این سرآغاز عشقی پیچیده است که از خلال آن مفهوم عشق، نسبت این مفهوم با شرایط و موقعیت آدم‌ها و تلقی‌های گوناگون از این مفهوم کاویده می‌شود.
أحلام مستغانمی در رمان «سیاه برازنده‌ی توست» داستان عاشقانه‌ای را در متن رویدادها و مسائل سیاسی – اجتماعی الجزایر روایت می‌کند و در ضمنِ داستان اصلی گریزی هم به این رویدادها و مسائل می‌زند. در این رمان دو شخصیت با دو موقعیت متفاوت با یکدیگر وارد رابطه‌ای عاشقانه می‌شوند. طلال که ثروتمند است نمی‌تواند باور کند زنی بدون چشمداشت به ثروتش عاشق او شده باشد و این یکی از چالش‌های رمان است، چون هاله نگاهی دیگر به عشق دارد. مفهوم عشق رمانتیک در یک کشور جهان سومی از جمله موضوعاتی است که در این رمان از خلال شرح رابطه هاله و طلال مورد کند و کاو قرار گرفته است.
رمان «سیاه برازنده‌ی توست» با ترجمه مریم اکبری در انتشارات نیلوفر منتشر شده است.
درباره نویسنده: أحلام مستغانمی (- 1953)، داستان‌نویس الجزایری.