عزاداران بیل
نویسنده: غلامحسین ساعدی
ناشر: نگاه
دسته بندی: داستان ایرانی
1,687,500 ریال
کتاب «عزاداران بَیَل» اثر غلامحسین ساعدی
هشت قصۀ بههمپیوسته از وهم و ترس و فقر و کابوس و جهل و خرافه و بیماری و مرگ. غلامحسین ساعدی در قصههای کتاب «عزاداران بَیَل» ما را به دنیایی گروتسک میبرد که در آن خنده و وحشت درهمتنیدهاند.
کتاب «عزاداران بَیَل» یکی از آثار مهم و شاخص ادبیات داستانی معاصر ایران و از آن دست آثار ادبی است که رنگ کهنگی به خود نمیگیرند.
کتاب «عزادارن بیل» را نخستین نمونۀ ادبیات رئالیسم جادویی در ایران دانستهاند اگرچه ساعدی قصههای این کتاب را زمانی نوشت و برای اولین بار در سال 1343 منتشر کرد که هنوز، دست کم در ایران، حرف و سخنی از رئالیسم جادویی نبود و ساعدی با تکیه بر واقعیتهای بومی و وهمی که این واقعیتها برمیانگیخت در کتاب «عزاداران بیل» سبکی در حالوهوای رئالیسم جادویی ابداع کرد.
وقایع کتاب «عزادارن بیل» اگرچه در جغرافیایی کوچک و محدود رخ میدهند اما ساعدی از این جغرافیای کوچک و محدود جهانی وسیع و غریب و پیچیده و پر رمز و راز ساخته است.
غلامحسین ساعدی در کتاب «عزاداران بیل» از مسخ انسانها، از فقر و محرومیت، از جهل و خرافه و از ترس و قطحی و مرگ و بیماری سخن میگوید و از کابوسهایی که رَخت واقعیت به تن میکنند.
داریوش مهرجویی براساس قصۀ چهارم کتاب «عزادارن بیل» فیلم معروف «گاو» را ساخته که از فیلمهای مهم و پیشرو و یکی از اولین فیلمهای موج نوِ سینمای ایران است.
مروری بر کتاب «عزادارن بیل»
کتاب «عزادارن بیل» از هشت قصۀ بههمپیوسته تشکیل شده که همگی در روستایی به نام بَیَل اتفاق میافتند و هر قصه دربارۀ یکی از آدمهای این روستاست.
بیلِ کتاب «عزاداران بیل» یک سرزمین فقیر و قحطیزده است که مردم آن درگیر جهل و خرافه و وهم و گرسنگی و بیماری و مرگند و بعضی از آنها برای سیر کردن شکم خود به روستاهای مجاور دستبرد میزنند.
ساعدی در قصههای کتاب «عزاداران بیل» ماهرانه واقعیت را به عرصۀ وهم و کابوس و قدرتهای غریب و جادویی میکشاند. شخصیتهای این کتاب همگی گویی در تسخیر نیروهایی مرموز و هراسناک هستند.
مرگ یکی از نیروهایی است که از همان ابتدای کتاب «عزاداران بیل» سایۀ خود را بر سر روستا و اهالی آن گسترده است. قصۀ اول این کتاب دربارۀ پسری است که مادرش مرده و او نیز، گویی در عالم رؤیا و یا در واقعیتی که به رؤیا میماند، دست در دست مادرش به سفر مرگ میرود.
قصۀ دوم کتاب «عزاداران بیل» هم دربارۀ مرگ است و اینبار دربارۀ پسری که پدرش مرده است.
در بعضی قصههای دیگر کتاب «عزاداران بیل» نیز مرگ بهنحوی حضور دارد. مثلاً در قصۀ چهارم این کتاب، که چنانکه پیشتر اشاره شد مبنای اقتباس مهرجویی در فیلم «گاو» است، این مرگِ گاو مشدی حسن است که صاحب گاو را به جنون میکشاند و به گاو بدل میکند.
گرسنگی و فقر و جهل و خرافه از دیگر مضامین تکرارشونده در کتاب «عزاداران بیل» هستند.
ساعدی در کتاب «عزاداران بیل» نمونههایی درخشان از فضاسازی و خلق وضعیتها و شخصیتهای گروتسک ارائه میدهد. او در قصههای این کتاب با طنزی تلخ و سیاه ما را به تاریکجاهایی میبرد که ترس و فلاکت و کابوس در آنها خانه کرده است و اینگونه کابوسهای جمعی را از اعماق به سطح میآورد و پیش روی مخاطبانش قرار میدهد.
در بخشی از قصۀ هشتم کتاب «عزاداران بیل» میخوانید: «مشدی رقیه فتیلۀ فانوس را کشید پایین و بعد پرید توی یک چاردیواری. اسلام هم پرید. مشدی رقیه فانوس را گذاشت کنار دیوار و دربچۀ پای دیوار را باز کرد و روشنایی قرمزی آمد بیرون. اسلام سرش را برد تو. طویلۀ بزرگی بود با فانوسی که به تیر آویزان کرده بودند. سه تا گاو سرشان تو کاهدان بود. و یک گونی خالی را مثل لاشه زده بودند به تیر وسط طویله. اسب لاغری بیحرکت ایستاده بود وسط طویله سرش را آویزان کرده بود پایین. مشدی رقیه هم سرش را از همان دریچه برد تو، اسب را صدا زد که آمد و ایستاد جلو آن دوتا. اسلام از گوشهای اسب گرفت و سرش را کشید بیرون. چشمهای اسب بسته بود و از دهان نیمه بازش خونابۀ غلیظی میریخت بیرون.
مشدی رقیه گفت: "میبینیش؟"
اسلام با دست اشکهای اسب را پاک کرد و گفت: "حالا یه مشت خاک بردار بیار."
مشدی رقیه پاشد و رفت از گوشۀ دیگر بام یک مشت خاک برداشت و آورد ریخت جلو اسلام. اسلام چادر مشدی رقیه را گرفت و پیچیده دور دست چپش و دهان اسب را باز کرد و مشتش را چپاند لای دوتا فک حیوان. مشدی رقیه فانوس را برد بالا، گلوی تاریک اسب روشن شد، اسلام با دست راست خاکها را برداشت و پاشید به دهان اسب. اسب چشمانش را بست و دهانش را همانطور باز نگهداشت. اسلام مشت دیگری خاک پاشید به حفرة تاریک گلوی اسب و مشتش را کشید بیرون. اسب عقب عقب رفت و سرفه کرد گاوها سرشان را از توی کاهدان بیرون آوردند و اسب را نگاه کردند.
مشدی رقیه گفت: "چطور شد؟"
اسلام گفت: "دیگه خوب شد. چندتا زالو چسبیده بود به حلقش که کارشان ساخته شد. حالا دیگه خون تف نمیکنه."
مشدی رقیه دربچه را بست. اسلام چادر مشدی رقیه را از مشت چپش باز کرد و انداخت کف چار دیواری. بلند که شد سه تا سایه خود را از بالای دیوار عقب کشیدند و قاه قاه خندیدند.»
چاپ فعلی کتاب «عزاداران بَیَل» را انتشارات نگاه منتشر کرده است.
دربارۀ غلامحسین ساعدی، نویسندۀ کتاب «عزاداران بیل»
غلامحسین ساعدی، متولد 1314 در تبریز و درگذشته به سال 1364، داستاننویس، نمایشنامهنویس، فیلمنامهنویس، پژوهشگر، روزنامهنگار، جُستارنویس، مقالهنویس، پزشک، مترجم و شاعر ایرانی است. ساعدی یکی از نویسندگان پیشرو و نوآورِ ایران بود و سبک خاص خود را در قصۀ ایرانی معاصر ابداع کرد؛ سبکی مبتنی بر تمثیل و احضار عناصر فراواقعی و وهمانگیز به متن واقعیت که باعث شد او را مُبدعِ رئالیسم جادویی در ایران بدانند. او همچنین یکی از نمایشنامهنویسان مهم ایرانی است.
روستاییان، مردم طبقۀ متوسط شهری و تهیدستان و لمپنها و ساکنان حاشیۀ شهرها از شخصیتهای اصلی قصهها و نمایشنامههای ساعدی هستند. گروتسک و فضاهای غریب و وهمآلود و کابوسوار یکی از ویژگیهای اصلی آثار ساعدی است.
ساعدی با آثارش در سینمای موج نوِ ایران نیز حضوری تأثیرگذار داشته است و از قصههای او در عالمِ سینما اقتباسهای موفقی انجام شده است. بهجز فیلم «گاو» داریوش مهرجویی که به آن اشاره شد، فیلم «آرامش در حضور دیگران» ناصر تقوایی نیز اقتباس از قصهای به همین نام از غلامحسین ساعدی است. همچنین داریوش مهرجویی فیلم «دایرۀ مینا» را براساس قصۀ بلند «آشغالدونی» ساعدی ساخته است.
ساعدی در کار پژوهشی و روزنامهنگاری هم دستی داشت. از آثار پژوهشی او میتوان به تکنگاری «اهل هوا» اشاره کرد. او همچنین سردبیر مجلههای «انتقاد کتاب» و «الفبا» بود.
از آثار غلامحسین ساعدی میتوان به مجموعه داستانهای «ترس و لرز»، «گور و گهواره» و «واهمههای بی نام و نشان» و نمایشنامههای «لالبازیها»، «چوببدستهای وَرَزیل» و «وای بر مغلوب» اشاره کرد.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | داستان ایرانی |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 208 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک