فرضیه فراگیر فراموشی
ژوزه ادوآردو آگوآلوسا
مهدی غبرایی
نیلوفر
دسته بندی: سایر-کشورهای-اروپا
| کد آیتم: |
1521051 |
| بارکد: |
9786226654517 |
| سال انتشار: |
1403 |
| نوبت چاپ: |
3 |
| تعداد صفحات: |
172 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
رقعی |
کتاب «فرضيه فراگير فراموشي» اثر ژوزه ادوآردو آگوآلوسا، ترجمهي مهدي غبرايي، نشر نيلوفر
رماني که در بستري تاريخي روايتي از يک فراموشي جمعي به دست داده است. کتاب «فرضيه فراگير فراموشي» تصويري از فراموشي آرمانهاي يک جامعه است؛ آرمانهايي که سابقهاي طولاني پشت سر داشتهاند اما درست در لحظهاي که بايد آنها را محقق کرد انگار همه چيز به دست فراموشي سپرده شده است.
«فرضيه فراگير فراموشي» رماني است خواندني که با استقبال جهاني هم روبرو بوده است. اين کتاب برنده جايزه بينالمللي ادبيات دابلين شده و همچمين نامزد جايزه معتبر منبوکر هم بوده است.
نويسنده رمان «فرضيه فراگير فراموشي»، ژوزه ادوآردو آگوآلوسا، از نويسندگان مهم ادبيات معاصر آفريقايي است و اين کتاب يکي از مهمترين آثارش به شمار ميرود.
آنگولا سالها توسط پرتغال استعمار شده بود و در رمان «فرضيه فراگير فراموشي» با چند شخصيت پرتغالي روبرو هستيم که در لحظهاي تاريخي در آنگولا حضور دارند.
مروري بر کتاب «فرضيه فراگير فراموشي»
کتاب «فرضيه فراگير فراموشي» همانطور که از عنوانش هم برميآيد، داستان يک فراموشي جمعي است. آنگولا سالها درگير مسئله استعمار بود و سنت مبارزه ضداستعماري در اين کشور سنتي ديرپا بوده است تا اينکه سرانجام لحظه استقلال فرا ميرسد. اما آنگولا پس از استعمار با مسايل ديگري درگير ميشود. نزاع بر سر قدرت درميگيرد و کشور را براي چند دهه درگير جنگ داخلي طولاني ميکند.
ژوزه ادوآردو آگوآلوسا در رمان «فرضيه فراگير فراموشي» نشان داده که چگونه آرمانهاي عمومي مردم آنگولا در سير حوادث تاريخي اين کشور به دست فراموشي سپرده شد. آرمان استقلال و آرمان سوسياليسم که مدتهاي طولاني براي تحقق آنها تلاش شده بود در ميان اختلافات داخلي از ياد برده ميشوند و انسانيت در وقايع جنگ داخلي مهمترين چيزي است که زير پا گذاشته ميشود.
در کتاب «فرضيه فراگير فراموشي»، لودو که زني پرتغالي است، به همراه خواهرش که اودت نام دارد و شوهر خواهرش با نام اورلاندو، به آنگولا آمده اما اين لحظهاي است که تغيير و تحولي بزرگ در اين کشور در جريان است. آنگولا در سال 1975 در آستانه استقلال قرار دارد و اودت به دليل اتفاقاتي که در طول داستان شرح داده شده مجبور ميشود چيزي حدود سه دهه در اين کشور بماند.
اورلاندو در يک شرکت الماس کار ميکند و ماجرايي هم که براي اين سه پرتغالي رخ ميدهد به الماس مربوط است. در وقايع رمان «فرضيه فراگير فراموشي» ميبينيم که اودت پس از مدتي متوجه ميشود که خواهر و شوهرخواهرش در توطئهاي مرموز ناپديد شدهاند و اينک او مانده و ماموراني که براي گرفتن الماس به سراغش آمدهاند و در نتيجه مجبور ميشود خودش را در آپارتمان حبس کند. اين اتفاق با بحران و تلاطمهاي اجتماعي آنگولا همراه است و در نهايت اودت براي سالهاي طولاني در زنداني خودخواسته محبوس ميشود.
به پيوست رمان «فرضيه فراگير فراموشي» مقدمهاي به قلم ديويد ويلي آمده که او در آن به سبک نويسندگي آگوآلوسا پرداخته است. ديويد ويلي در اين مقدمه آگوآلوسا را «تردست ادبي عياري» ميداند که با داستانهايش خوانندهايش را شيفته و مفتون ميکند اگرچه داستانهايش در تاريخ پيچيده و خونبار آفريقا ريشه دارد.
آگوآلوسا در رمان «فرضيه فراگير فراموشي»، مثل برخي ديگر از رمانهايش از جمله «خوابديدگان بياختيار»، روايتي پرشاخ و برگ آفريده و وقايع داستان از ميان روايت اصلي و روايتهاي فرعي متعدد و درهمتنيده پيش ميرود. او ادعا کرده که داستان اين رمان را از يادداشتها و عکسهاي ديوارنوشته زني الهام گرفته که در دوران استقلال آنگولا خود را در طبقه يازدهم آپارتماني مجلل حبس ميکند اما ميتوان گفت که کل ماجراي رمان را خود آگوآلوسا ساخته و رمانش را اينگونه آغاز کرده است: «لودوويکا فرناندس مانو در اولين ساعات بامدادي 5 اکتبر 2010 در درمانگاه ساگردا اسپرانسا در لوآندا مرد. هشتادوپنج سال از سنش ميگذشت. سابالو استوائو کاپيتانگو ده جلد دفتر را به من داد که لودو خاطرات خود را در سالهاي اول از بيستوهشت سال در به روي خود بستن در آنها نوشته بود. همچنين به يادداشتهاي پس از بيرون آمدن لودو دسترسي داشتهام، بهعلاوه تلي از عکسها که هنرمند تجسمي، ساکرامنتونتو (ساکرو) از نوشتههاي او و طرحهاي زغالي روي ديوارهاي آپارتمانش برداشته است. خاطرات، شعرها و تأملات لودو به ياريام آمد تا مصيبتهايي را که از سر گذرانده بازسازي کنم. به نظرم کمکم کرده تا درکش کنم.»
در کتاب «فرضيه فراگير فراموشي» مصاحبهاي با ژوزه ادوآردو آگوآلوسا نيز ترجمه شده است که اين مصاحبه هم اطلاعات مفيدي درباره نويسنده و اثرش به دست ميدهد.
درباره ژوزه ادوآردو آگوآلوسا نويسنده کتاب «فرضيه فراگير فراموشي»
ژوزه ادوآردو آگوآلوسا، نويسنده و روزنامهنگار آنگولايي، از نويسندگان مشهور ادبيات آفريقا است که در سال 1960 متولد شده است. آگوآلوسا در رشته کشاورزي و جنگلداري تحصيل کرده اما به دليل علاقهاش به نويسندگي روي به ادبيات و نوشتن آورده است. او داستانها و رمانهايش را به زبان پرتغالي مينويسد و برخي از آثارش برنده جوايز ادبي شدهاند. مسئله استعمار و استقلال يکي از عمده مضامين آثار آگوآلوسا است چرا که او مثل برخي ديگر از نويسندگان آفريقايي از کشوري ميآيد که سالها و همچنان درگير استعمار و فقر و محروميت و ستمهاي متعدد بوده است. کشور زادگاه آگوآلوسا، آنگولا، در جنوب غربي آفريقا واقع شده و سابقه استعماري پنج سدهاي را پشت سر دارد. از اينرو است که خواست استقلال و تلاش براي رسيدن به آن در نسلهاي مختلفي از مردم اين کشور وجود داشته اما مثل بسياري ديگر از کشورهايي با وضعيت مشابه، پس از استقلال مسايل تازهاي پيش روي جامعه قرار ميگيرد. آنگولا پس از استقلال درگير يکي از طولانيترين جنگهاي داخلي قاره آفريقا ميشود و اين وضعيت تاريخي به شکل مستقيم و نامستقيم در آثار نويسندگاني آنگولايي ديده ميشود و آگوآلوسا نيز از اين قاعده مستثني نيست. آگوآلوسا را با فرناندو پسوآ و بورخس مقايسه کردهاند و خود او نيز در مصاحبهاي گفته است که در سالهاي جواني مشتاقانه ادبيات امريکاي لاتين و به خصوص بورخس را ميخوانده است و ميگويد نگاهش شبيه به نگاه بورخس است. آگوآلوسا نزديک به سي کتاب منتشر کرده که در ميان آنها، رمان «فرضيه فراگير خاموشي» در سال 2016 نامزد جايزه بينالمللي منبوکر شد و برنده جايزه بينالمللي ادبيات دابلين نيز شد.
درباره ترجمه کتاب «فرضيه فراگير فراموشي»
کتاب «فرضيه فراگير فراموشي» با ترجمه مهدي غبرايي در نشر نيلوفر منتشر شده است.
مهدي غبرايي مترجم باسابقه ايراني است که در سال 1324 در لنگرود متولد شد. او تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در همين شهر طي کرد و سپس در سال 1347 براي تحصيل در رشته علوم سياسي در دانشگاه تهران به اين شهر آمد و در اين رشته فارغالتحصيل شد. غبرايي پس از آن براي چند سال در دفتر حقوقي يک وزارتخانه مشغول به کار شد. ورود او به عرصه ترجمه به سال 1360 برميگردد و از آن به شکل حرفهاي و مستمر به کار ترجمه پرداخته است و در طول اين سالها شغل ديگري نداشته است. مهدي غبرايي از سالهاي کودکي به خواندن علاقه زيادي داشت و بعدتر علاقه زيادي به فيلم و سينما نيز در او شکل گرفت. او در سالهاي ابتداي جواني آرزوي نويسندگي و فيلمسازي داشت و احتمالا همين علاقه او را به سمت ترجمه ادبي کشاند. «ليدي ال»، «موجها»، «کوري»، «دل سگ»، «داشتن و نداشتن»، «چاقوي شکاري»، «اين ناقوس مرگ کيست؟» و «کافکا در کرانه» برخي از ترجمههاي غبرايي هستند.