آزادی
یک کودک و یک کشور در پایان تاریخ
نویسنده: لیا اوپی
مترجم: امیر میرحاج
ناشر: کتاب پارسه
دسته بندی: عمومی
2,437,500 ریال
کتاب «آزادی» نوشتۀ لیا اوپی
خودزندگینامهای روایتگر فروپاشی یک توهم. کتاب «آزادی: یک کودک و یک کشور در پایان تاریخ»، با عنوان اصلی Free: Coming of Age at the End of History، اثری است اتوبیوگرافیک از نویسندهای که کودکیاش در آلبانی کمونیستی سپری شده است.
لیا اوپی، نویسندۀ آلبانیایی، در کتاب «آزادی»، با طنز و رندی و شوخطبعی و نگاهی نقادانه به گذشته، خاطرات خودش از آلبانی دوران کمونیسم و نیز مواجههاش را با فروپاشی نظام کمونیستی در این کشور، روایت میکند و از خلال نقل خاطرات شخصیاش به بخشی از تاریخ اجتماعی و سیاسی آلبانی نقب میزند و زندگی دشوار مردمِ تحت سیطرۀ کمونیسم را روایت میکند و همچنین از روزهایی که آلبانی تازه از سلطۀ کمونیسم رها شده است و دوران پساکمونیسم در این کشور میگوید.
کتاب «آزادی» خودزندگینامهای است با جذابیت یک رمان پرکشش و شیرین و در عین حال تلخ؛ رمانی با طنزی از جنس کمدی سیاه.
متن اصلی کتاب «آزادی» اولین بار در سال 2021 منتشر شده است.
مروری بر کتاب «آزادی»
لیا اوپی در کتاب «آزادی»، با کنایه و طنز، خاطرات یک دختربچۀ سادهدل آلبانیایی را نقل میکند که سخت شیفتۀ استالین و انور خوجه، که در کتاب با عنوان «دایی انور» هم از او یاد میشود، بوده است. این دختربچۀ سادهدل خودِ لیا اوپی در دوران کودکیاش است؛ دختربچهای یازدهساله که در اوج احساسات سانتیمانتال استالیندوستی با شورش و اعتراضات مردم علیه حکومت مواجه میشود و ترسخورده به مجسمۀ استالین پناه میبرد اما مجسمه را سربُریده مییابد و این روز به نقطۀ عطفی در زندگیاش بدل میشود چراکه در همین روز به شکافی پی میبرد که میان واقعیت و آنچه واقعیت میپنداشته وجود دارد.
کتاب «آزادی» با خاطرۀ نویسنده از سخنان شیفتهوار نورا، معلم پرورشی دوران کودکیاش، دربارۀ استالین آغاز میشود.
اوپی در کتاب «آزادی» دریافتهایش از یک نظام کمونیستی را ماهرانه با جزئیاتی از زندگی روزمره و سبک زندگی در چنین نظامی میآمیزد و مهارت یک گزارشگر و قصهنویس در ثبت جزئیات و دقایق را با نگاهی نقادانه ترکیب میکند.
کتاب «آزادی» با اتخاذ زاویۀ دید کودکی سادهدل، که کودکیِ خود نویسنده است، بهشیوهای کنایی نشان میدهد که شعارهای کمونیستیِ حکومتی چگونه ذهن یک کودک را تسخیر کرده و مغز او را شستشو داده بوده، بهنحوی که آن کودک، در عین زندگی در فضایی بسته و محصور، اینطور میپنداشته که آزاد است و در کشوری آزاد زندگی میکند.
راوی کتاب «آزادی» در کودکیاش استالین و انور خوجه را قهرمان میپنداشته و از اینکه در خانوادهاش هیچکس نبوده که قهرمان به حساب آید و او بتواند در کلاس درس ماجرای دلاوریهایش را نقل کند ناراحت و شرمنده است. خانوادۀ روشنفکر اوپی، آنطور که او در کتاب «آزادی» نقل میکند، گویی با آلبانیِ کمونیست میانهای ندارند. آنها از سیاست و بحث سیاسی طفره میروند و با کنایههایی که برای اوپیِ آن زمان یازدهساله مبهم است از سیاست و وقایع سیاسی حرف میزنند و میکوشند این وقایع را به خنده و شوخی و بیاعتنایی برگزار کنند و از کنارشان بگذرند و همچنین نگذارند که دخترشان، که تحت تأثیر مدرسه شیفتۀ حکومت کمونیستی آلبانی و فریفتۀ شعارهای پرطمطراق حکومتی است، بو ببرد که آنها واقعاً چه نظری دربارۀ حکومت دارند.
لیا اوپی در کتاب «آزادی»، از خلال روایت زندگی روزمره در آلبانی کمونیستی و ارائۀ تصویری از سبک زندگی در آن دوره، دشواری زیستن در سایۀ قدرت حکومتی را که برای تثبیت خود به دروغ و فریب و تحریف متوسل میشود به تصویر میکشد. او در این کتاب، مسائل کلان فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک برآمده از نظامی توتالیتر را در ابعادی مینیاتوری و در جزئیات زندگی روزمرۀ مردمی که در چنین نظامی زندگی کردهاند بازسازی و ترسیم میکند و تصویری فشرده از مقطعی از تاریخ آلبانی ارائه میدهد که مربوط به دوران کمونیسم و پساکمونیسم است.
کتاب «آزادی» از بیستودو فصل که در دو بخش تنظیم شدهاند و یک مؤخره تشکیل شده است.
فصلهای بیستودوگانۀ کتاب «آزادی» عبارتند از: «استالین»، «اوپی دیگر»، «471: معرفی کوتاه»، «دایی انور مرده است»، «قوطیهای کوکاکولا»، «رفیق مادمازل»، «بوی کرم ضدآفتاب»، «بریگاتیست»، «فارغالتحصیلی احمد»، «پایان تاریخ»، «جورابهای خاکستری»، «نامهای از آتن»، «همه میخواهند بروند»، «بازیهای رقابتی»، «همیشه یک چاقو با خود داشتم»، «همۀ اینها جزئی از جامعۀ مدنی است»، «کروکودیل»، «اصلاحات ساختاری»، «گریه نکن»، «مانند بقیۀ اروپا»، «1997» و «فیلسوفان فقط جهان را تفسیر کردهاند، مهم این است که آن را تغییر دهید».
در بخشی از کتاب «آزادی» میخوانید:
«معلم نورا گفت: "البته که آزادی هزینه دارد."
ما همیشه بهتنهایی از آزادی دفاع کرده بودیم. حالا همۀ آنها به هم ریخته بودند و هزینه میدادند. ما محکم ایستاده بودیم. همچنان بهعنوان رهبری نمونه باقی خواهیم ماند. ما نه پول داشتیم و نه اسلحه، اما به مقاومت در برابر خطرِ شرق تجدیدنظرطلب و غرب امپریالیست ادامه دادیم و وجودمان به همۀ ملتهای کوچک دیگر که حیثیتشان پایمال میشد امید میبخشید. افتخار تعلّق به یک جامعۀ عادلانه تنها با قدردانی برای مقابله با وحشیگری که در سایر نقاط جهان رخ میدهد برابری میکند، نقاطی که کودکان از گرسنگی میمیرند، در سرما یخ میزنند یا مجبور به کار میشوند.
معلم نورا در پایان سخنرانی دست راستش را با چهرهای خشن بلند کرد و گفت: "این دست را میبینید؟ این دست همیشه قوی خواهد بود. این دست همیشه خواهد جنگید. میدانید چرا؟ چون دست رفیق انور را فشرده است. بعد از کنگره تا چند روز آن را نشُستم، اما حتی بعد از اینکه آن را شستم، همچنان قدرت را حس میکردم. (قدرتی که) هرگز مرا ترک نخواهد کرد، هرگز تا زمانی که بمیرم."
به دست معلم نورا و کلماتی که چند ماه پیش گفته بود فکر کردم. من هنوز روبروی مجسمۀ برنزی استالین روی زمین نشسته بودم و افکارم را جمعوجور میکردم، سعی میکردم شجاعتم را به دست بیاورم و به خانه برگردم. میخواستم تکتک کلماتش را به یاد بیاورم، غرور و قدرتی را که وقتی از دفاع از آزادی به دلیل فشردن دست دایی انور سخن میگفت در او برانگیخته شده بود. میخواستم مثل او باشم. فکر کردم باید از آزادی خودم هم دفاع کنم. باید بتوانم بر ترسم غلبه کنم. تا حالا با دایی انور دست نداده بودم. هرگز او را ندیده بودم، اما شاید پاهای استالین برای قدرت دادن به من کافی بودند.
ایستادم. سعی کردم مثل معلمم فکر کنم. ما سوسیالیسم داشتیم. سوسیالیسم به ما آزادی داد. معترضان اشتباه میکردند. هیچکس دنبال آزادی نبود. همه از قبل آزاد بودند، درست مثل من، بهسادگی از این آزادی بهره میبردند یا از آن دفاع میکردند یا تصمیماتی را میگرفتند که برای آنها باید از آزادی برخوردار باشند، در مورد اینکه از کدام راه به خانه بروند، راست، چپ یا مستقیم. شاید هم مثل من، بهاشتباه نزدیک بندر رفته بودند و در زمان نامناسب در مکان اشتباه قرار گرفته بودند. شاید وقتی پلیسها و سگها را میدیدند خیلی میترسیدند و همین را میتوان دربارۀ پلیسها و سگها گفت که بهنوبۀ خود بسیار میترسیدند، بهخصوص وقتی مردم را میدیدند که در حال دویدناند. شاید هر دو طرف یکدیگر را تعقیب میکردند بیاینکه بدانند چه کسی دنبال چه کسی است و به همین دلیل مردم از ترس و بلاتکلیفی شعار "آزادی، دموکراسی" سر داده بودند تا توضیح بدهند این چیزی است که آنها نمیخواهند از دست بدهند، نه آنچه به دنبالش میگردند.»
دربارۀ لیا اوپی، نویسندۀ کتاب «آزادی»
لیا اوپی (Lea Ypi)، متولد 1979، استاد دانشگاه و نویسندۀ آلبانیایی است. اوپی استاد نظریۀ سیاسی در دانشکدۀ اقتصاد لندن است. علایق پژوهشی او نظریۀ دموکراتیک، نظریههای عدالت، مسائل مهاجرت و حقوق سرزمینی، اندیشۀ سیاسی روشنگری (بهویژه اندیشۀ کانت)، مارکسیسم و نظریۀ انتقادی و نیز تاریخ فکری بالکان (خصوصاً آلبانی) را شامل میشود.
از آثار لیا اوپی میتوان به کتابهای «معماری عقل: هدفمندی و وحدت سیستماتیک در سنجش خرد ناب کانت» و «عدالت جهانی و آژانس سیاسی آوانگارد» اشاره کرد.
دربارۀ ترجمۀ فارسی کتاب «آزادی»
کتاب «آزادی: یک کودک و یک کشور در پایان تاریخ» با ترجمۀ امیر میرحاج در بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه منتشر شده است.
امیر میرحاج، متولد 1374، مترجم ایرانی است. از ترجمههای او میتوان به کتابهای «تغییرات اقلیمی و آیندۀ بشر»، «تقی ارانی دانشمندی در برلین» و «نقشۀ جدید جهان: انرژی، تغییرات اقلیمی و تقابل ملتها» اشاره کرد.
از کتاب «آزادی» ترجمههای فارسی دیگری هم موجود است. از جملۀ این ترجمهها میتوان به ترجمۀ علیرضا شفیعینسب اشاره کرد که با عنوان «آزاد: یک کودک و یک کشور در پایان تاریخ» در انتشارات ترجمان منتشر شده است.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | علوم سیاسی |
موضوع فرعی: | عمومی |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 344 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک