اتاقی با یک چشم انداز
نویسنده: ادوارد مورگان فورستر
مترجم: سهیل سمی
ناشر: برج
دسته بندی: ادبیات انگلیس
1,710,000 ریال
کتاب «اتاقی با یک چشمانداز» اثر ای. ام. فورستر
یک رمان عاشقانه، علیه ساختارهای خشک فرهنگی و اجتماعیِ مردسالار در انگلستان آغاز قرن بیستم. کتاب «اتاقی با یک چشمانداز»، با عنوان اصلی A Room with a View، رمانی است از ای. ام. فورستر که در آن، از خلال نقل داستانی عاشقانه، تصویری نقادانه و طنزآمیز از قواعد و قیدوبندهای خشک و نامُنعطف جامعۀ اشرافی انگلستانِ آغاز قرن بیستم و ناخرسندیهای زنان از این قواعد و قیدوبندها ارائه شده است.
کتاب «اتاقی با یک چشمانداز» از آثار مهم و مطرح ای. ام. فورستر و رمانی خوشخوان و جذاب است که هم خواننده را سرگرم میکند و هم، رندانه و با ظرافت، جامعهای را به تصویر میکشد که در آستانۀ تغییر و تحول است و زنانش دیگر قواعد خشکی را که جامعۀ بهاصطلاح، «ممتاز» به آنها تحمیل کرده است برنمیتابند.
متن اصلی کتاب «اتاقی با یک چشمانداز» اولین بار در سال 1908 منتشر شده است. این رمان دستمایۀ انواع اقتباسهای تئاتری، سینمایی، رادیویی و تلویزیونی قرار گرفته است.
مروری بر کتاب «اتاقی با یک چشمانداز»
وقایع کتاب «اتاقی با یک چشمانداز» در ایتالیا و انگلستان و در ابتدای قرن بیستم رخ میدهند. شخصیت اصلی این رمان، دختر به نام لوسی است که بههمراه دختری دیگر از اقوامش، به نام شارلت، از انگلستان به فلورانسِ ایتالیا سفر کرده است. آنها در فلورانس در پانسیونی مقیم شدهاند و درحالیکه رؤیای داشتن اتاقهایی با چشمانداز به رودِ آرنو را در سر میپروراندهاند، اتاقهایی به آنها داده شده که چشماندازش به جانبی دیگر است و چشمانداز مطلوبی ندارد. لوسی و شارلت در کتاب «اتاقی با یک چشمانداز» از اتاقشان شاکیاند و این باب آشنایی آنها را با پدر و پسری باز میکند که داوطلب میشوند اتاقهایشان را، که به رود آرنو چشمانداز دارد، با اتاقهای آنها عوض کنند اما پیشنهادشان رد میشود چون طرز حرف زدن آنها از نزاکت معمول و کلیشهایِ طبقهای که در عُرفِ اجتماعی، ممتاز و متشخص بهحساب میآید بهدور است و این بهویژه شارلت را ناراحت میکند.
اما در ادامۀ کتاب «اتاقی با یک چشمانداز» میبینیم که لوسی بفهمینفهمی به پدر و پسرِ بینزاکت علاقهمند شده است و با پسر، که جورج نام دارد، رابطهای صمیمانه برقرار میکند که گویی رنگی از عشق دارد اگرچه لوسی با این عشق مبارزه میکند و سعی دارد آن را سرکوب کند. او از جورج فاصله میگیرد. جورج اما عشق خود به لوسی را جسورانه ابراز میکند.
لوسی به رُم میرود. در رُم مردی که لوسی او را از انگلستان میشناسد از لوسی خواستگاری میکند. لوسی به او جواب رد میدهد اما وقتی به انگلستان برمیگردد، آن مرد بارِ دیگر از او خواستگاری میکند و لوسی اینبار میپذیرد و آنها باهم نامزد میشوند. اما نامزد لوسی در کتاب «اتاقی با یک چشمانداز» مردی نچسب است که بویی از ظرافت و احساسات لطیف نبرده است و این سبب ناخرسندی لوسی است. از سویی سروکلۀ جورج دوباره در زندگی لوسی پیدا میشود و این دیدارِ دوباره، زندگی لوسی را به سمتوسویی دیگر میکشاند.
در بخشی از کتاب «اتاقی با یک چشمانداز» میخوانید:
« - من چشمانداز دارم. من چشمانداز دارم.
دوشیزه بارتلت جا خورد. معمولاً در پانسیونها مردم قبل از اینکه سرِ حرف را با آنها باز کنند، یکی دو روز فقط وراندازشان میکردند و اغلب تا بعد از رفتن آنها هم نمیفهمیدند که عاقبت با آنها حرف خواهند زد یا نه. دوشیزه بارتلت حتی قبل از آنکه به مرد نگاه کند، میدانست که بیادب است. مردی بود سالخورده و درشتاندام با صورتی روشن و اصلاحکرده و چشمانی درشت. چشمانش حالتی کودکانه داشت اما نه حالتِ کودکانهی ناشی از کهولت. آن حالت هر چه بود، دوشیزه بارتلت برای بررسیاش درنگ نکرد، چون نگاهش به لباسهای مرد افتاد. لباسها به نظرش نامناسب آمدند. احتمالاً مرد تلاش داشت پیش از آنکه با روالِ معمولِ آنجا آشنا شوند، بهشان نزدیک شود. به این ترتیب، دوشیزه بارتلت وقتی مرد با او صحبت کرد، قیافهی مبهوتی به خود گرفت و گفت: "چشمانداز؟ اوه، چشمانداز! خیلی جالبه که آدم چشمانداز داشته باشه."
پیرمرد گفت: "این پسرمه. اسمش جورجه. اون هم چشمانداز داره."
دوشیزه بارتلت لوسی را که میخواست حرف بزند، لب باز نکرده، خاموش کرد و گفت: "اوه."
مرد پیِ حرفش گفت: "منظورم اینه که ما میتونیم اتاقهای خودمون رو بدیم به شما و خودمون بریم به اتاقهای شما. اتاقهامون رو عوض میکنیم."
دیگر جهانگردان که بهنسبت از آن دو بهتر بودند، با شنیدن این حرف جا خوردند و با تازهواردها احساس همدردی کردند. دوشیزه بارتلت در جواب تا جای ممکن دهانش را بسته نگه داشت و گفت: "واقعاً از شما متشکرم، اما بههیچوجه امکان نداره."
پیرمرد هر دو مشتش را روی میز گذاشت و گفت: "چرا؟"
- چون بههیچوجه امکان نداره. متشکرم.
لوسی درآمد که: "میدونین، ما دوست نداریم که اتا..."
دخترخالهاش دوباره او را ساکت کرد.
مرد پافشاری کرد.
- اما چرا؟ زنها تماشای چشمانداز رو دوست دارن. مردها نه.
و مثل بچههای تخس مشتهایش را به میز کوبید و رو به پسرش گفت: "جورج! تو قانعشون کن!"
پسر گفت: "خیلی بدیهیه که باید قبول کنن. حرف هم نداره."
حرف که میزد به خانمها نگاه نمیکرد، اما صدایش گیج و مغموم بود. لوسی هم گیج بود، اما متوجه شد که به قول معروف بهسمت جنجالی بزرگ پیش میروند. احساسی غریب به او میگفت هر وقت این جهانگردانِ بیادب لب از لب باز میکنند، مجادله دوچندان گسترده و عمیق میشود، تا جایی که دیگر نه به اتاق و چشمانداز که به... خب، به چیزی کاملاً متفاوت منجر میشود؛ به چیزی که پیشتر به وجودش پی نبرده بود.»
دربارۀ ای. ام. فورستر، نویسندۀ کتاب «اتاقی با یک چشمانداز»
ادوارد مورگان فورستر (Edward Morgan Forster)، متولد 1879 و درگذشته به سال 1970، نویسندۀ انگلیسی بود. شهرت فورستر بیش از هرچیز بابت رمانهایش، بهویژه رمانهای «هواردز اِند»، «گذری به هند» و «اتاقی با یک چشمانداز»، است. از فورستر اما نمایشنامه و داستان کوتاه و آثار غیرداستانی مختلفی نیز، از جمله جُستار و نقد ادبی، منتشر شده است. از آثار غیرداستانی او میتوان به کتاب «جنبههای رمان» اشاره کرد.
فورستر در رمانهایش عمدتاً به نقد ریاکاری و اختلافات طبقاتی پرداخته است. او امروزه یکی از موفقترین رماننویسان انگلیسی دورۀ ادوارد بهشمار میآید.
دربارۀ ترجمۀ فارسی کتاب «اتاقی با یک چشمانداز»
کتاب «اتاقی با یک چشمانداز» با ترجمۀ سهیل سُمّی در نشر برج منتشر شده است.
سهیل سُمّی، متولد 1349 در تهران، مترجم ایرانی است. سُمّی تحصیلکردۀ زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه علامه طباطبایی و دانشگاه تهران است. از ترجمههای او میتوان به کتابهای «سرگذشت ندیمه»، «اپرای شناور»، «غول مدفون»، «مدار رأسالسرطان»، «فرار کن خرگوش»، «مأمور مخفی»، «حقارت»، «چشم گربه»، «فقط یک داستان»، «شواهد»، «نامناپذیر»، «هرگز رهایم مکن»، «کلارا و خورشید»، «مطالعاتی درباب هیستری»، «تأویل رؤیا»، «جمهوری روم» و «بینالنهرین باستان» اشاره کرد.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | ادبیات انگلیس |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | گالینگور |
تعداد صفحه: | 260 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک