ایوان
نویسنده: ولادیمیر باگامولاف
مترجم: یلدا بیدختی نژاد
ناشر: مان کتاب
دسته بندی: ادبیات روسیه
937,500 ریال
رمان «ایوان» نوشتۀ ولادیمیر باگامولاف
یک رمانِ کوتاهِ روسی دربارۀ زشتی و خشونت جنگ و تأثیر مخرّب آن بر کودکان. رمان «ایوان» (Иван) رمانی ضدّجنگ از ولادیمیر باگامولاف، نویسندۀ روس، است که در آن، با نگاهی انسانی و نقادانه، به موضوع مواجهۀ کودکان با جنگ پرداخته شده است. این رمان نشان میدهد که جنگ چگونه میتواند کودکیِ انسانها را از آنها بگیرد و آن را ویران و تباه کند.
رمان «ایوان» همان رمانی است که آندری تارکوفسکی، فیلمساز مشهور روس، فیلم «کودکی ایوان»، نخستین فیلم بلند خود، را براساس آن ساخت و بهخاطر آن جایزۀ شیر طلایی جشنوارۀ بینالمللی فیلم ونیز را گرفت.
رمان «ایوان»، چنانکه در مقدمۀ یلدا بیدختینژاد بر ترجمۀ فارسی این رمان توضیح داده شده، نخستین اثر ولادیمیر باگامولاف است و اولین بار در سال 1957 در مجلۀ «زنامیا» (درفش) منتشر شده است.
مروری بر رمان «ایوان»
ولادیمیر باگامولاف در رمان «ایوان» داستان کودکی را روایت میکند که سر از میدان جنگ درمیآورد و در سنّ پایین با خشونت جنگ روبهرو میشود. او یکی از بیشمار کودکسربازانی است که روسیه از آنها در جبهههای جنگ استفاده میکرد؛ کودکسربازانی که بعضی از آنها، در دورۀ شوروی، «قهرمان شوروی» لقب گرفتند؛ کودکسربازانی که دربارهشان داستانها نوشتند و نشریات روسی به شرح دلاوریهایشان میپرداختند.
در رمان «ایوان» اما از منظری متفاوت به حضور کودکسربازانِ روس در جبهههای جنگ پرداخته شده است. باگامولاف در این رمان نشان میدهد که جنگ چه تأثیر مخرّبی بر کودکان میگذارد.
وقایع رمان «ایوان» در دوران جنگ جهانی دوم اتفاق میافتد. رمان از زاویۀ دید اولشخص روایت میشود و راویِ آن افسری روس است. یک شب کودکی حدوداً یازدهساله را دستگیر میکنند و راوی را نزد او میبرند چون کودک گفته است با هیچکس جز فرمانده حرف نمیزند. راوی با کودک روبهرو میشود. کودک، لاغر است و چهرهای رنجکشیده و رفتاری غریب دارد. او همان ایوان، شخصیت اصلی رمان «ایوان»، است که در ادامۀ رمان میبینیم که در عملیات تجسس شرکت میکند و به پشت جبهۀ آلمانها میرود. اما سرنوشت این کودکسرباز در جنگ چه خواهد شد؟ این را با خواندن کاملِ رمان کوتاه «ایوان» درخواهید یافت.
رمان «ایوان» رمانی سیاه دربارۀ جنگ و مواجهۀ کودکان با آن است؛ رمانی تلخ که یکی از وجوه چهرۀ هولناک جنگ را، با نگاهی واقعبینانه و رئالیستی، مینمایاند.
در بخشی از رمان «ایوان» میخوانید: «غذاها را که از روی میز جمع کردیم، خولین نقشه را رویش پهن کرد و عملیات را برایم توضیح داد.
باید هرسه خودمان را میرساندیم آنطرف رودخانه و بعد از آنکه قایق را میان بوتهها استتار کردیم، از کنار ساحل بهسمت بالادست رود میرفتیم. بعد از ششصد متر، به درهای میرسیدیم. خولین مسیر را روی نقشه نشانم داد و گفت:
- مسلماً بهتر بود که میتوانستیم یکراست با قایق برویم مکان موردنظر، اما آنجا ساحل لُخت و خالیست و جایی نداریم قایق را استتار کنیم.
این دره درست روبهروی استحکامات گردان سوم ما بود و ایوان باید از خط مقدم دفاع آلمانها رد میشد.
اگر متوجه او میشدند، من و خولین – که قرار بود لب ساحل مستقر باشیم – باید فوراً منور قرمز میزدیم و سروصداکنان خودمان را نشان میدادیم. منور قرمز برای آن بود که خودیها را خبر کنیم تا آتش کنند و سروصدا هم برای جلبتوجه آلمانها. باید به هر قیمتی پسرک را پوشش میدادیم تا به قایق برگردد. خولین بعد از همه عقبنشینی میکرد.
اگر پسرک لو میرفت، ما باید علامت میدادیم و خودیها با سلاحهای پشتیبانی یعنی دو قبضه تفنگ 76میلیمتری، یک خمپارهانداز کوچک 120میلیمتری، دو خمپارهانداز و یک مسلسل سنگین از سمت چپ ساحل دشمن را کور و زمینگیر میکردند و چنان آتش توپخانه و خمپاره از دو طرف دره به سنگر آلمانها میبستند که نتوانند از جایشان تکان بخورند و ما بتوانیم به قایقمان برسیم.
خولین علامتهای همکاری با ساحل خودی را به من گفت، جزئیات را برایم توضیح داد و پرسید:
- همهچیز روشن و واضح است؟
- بله، گمانم روشن است.
کمی ساکت ماندم و بعد از چیزی که نگرانم میکرد حرف زدم: پسرک که قرار است تکوتنها، در آن تاریکی و میان صدای تیر و مسلسل، از دره بگذرد میتواند خودش را جمعوجور کند و گم نشود؟
خولین با سر اشارهای به ایوان کرد و توضیح داد که او با کاتاسونوف ساحل و مواضع دشمن و محلی را که باید از آن عبور کند ساعتها از محل استقرار گردان سوم زیر نظر گرفته و هر بوته و هر پستیوبلندیاش را میشناسد. توپخانۀ ما هم قرار است هدفهای مقرر را بزند و گذرگاهی به عرض حدوداً هفتاد متر برای او باقی میگذارند.
بیاختیار به حوادث نامنتظرهای که ممکن بود پیش بیاید فکر کردم، اما حرفی نزدم. پسرک همانطور دلخور و بدعنق دراز کشیده و در فکر بود و چشم به بالای سرش دوخته بود. ناراحتی از چهرهاش میبارید و به نظرم آمد اصلاً در باغ نیست و انگار صحبتهای ما هیچ دخلی به او نداشتند.»
دربارۀ ولادیمیر باگامولاف، نویسندۀ رمان «ایوان»
ولادیمیر اوسیپوویچ باگامولاف (Владимир Осипович Богомолов)، متولد 1924 و درگذشته به سال 2003، نویسندۀ اهل روسیه بود. باگامولاف خود تجربۀ حضور در جنگ جهانی دوم را داشت. او ابتدا بهعنوان سرباز، وارد ارتش شوروی شد اما در زمان پایان جنگ، یک گروهان را فرماندهی میکرد.
رمان «در آگوست 1944»، که به نام «لحظۀ حقیقت» هم معروف است، مشهورترین رمان ولادیمیر باگامولاف است.
دربارۀ ترجمۀ فارسی رمان «ایوان»
رمان «ایوان» با ترجمه و مقدمۀ یلدا بیدختینژاد در انتشارات مان کتاب منتشر شده است.
یلدا بیدختینژاد، متولد 1365، مترجم ایرانی است. او دارای لیسانس زبان روسی و فوق لیسانس ادبیات روسی از دانشگاه تهران است.
از ترجمههای یلدا بیدختینژاد میتوان به کتابهای «سفرنامهی اروپا: تأملات زمستانی بر تأثرات تابستانی»، «ابلیسنامه»، «داستایِفسکی به آنّا» و «تدفینپارتی» اشاره کرد.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | ادبیات روسیه |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 120 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک