مردی به نام اوه رقعی
نویسنده: فردریک بکمن
مترجم: الناز فرحناکیان
ناشر: نون
دسته بندی: سایر کشورهای اروپا
2,542,500 ریال
رمان «مردی به نام اُوِه»، اثر فردریک بکمن
رمانی که آمیزهای از تلخی و شیرینی است. فردریک بَکمَن در رمان «مردی به نام اُوِه» با طنزی شیرین که در عین حال واجد عناصری تلخ و تراژیک است از انگیزههایی سخن میگوید که انسانها را در اوج نومیدی به زندگی امیدوار میکند و آنها را، در حالی که دست از دنیا شستهاند، به زندگی بازمیگرداند.
رمان «مردی به نام اُوِه»، با عنوان اصلی En man som heter Ove، که اولین رمان فردریک بَکمَن بود، نخستین بار در سال 2012 به زبان سوئدی منتشر شد. این رمان در همان سالِ انتشار در سوئد و به زبان سوئدی با استقبالی چشمگیر مواجه شد و فروش بالایی داشت. ترجمۀ انگلیسی «مردی به نام اُوِه» اولین بار در سال 2014 به چاپ رسید. این رمان به زبانهای زیادی ترجمه شده و دستمایۀ اقتباس سینمایی نیز قرار گرفته است و بر اساس آن در سال 2015 فیلمی به همین نام ساخته شده است. رمان «مردی به نام اُوِه» در رتبۀ پرفروشهای «نیویورک تایمز» نیز جای داشته است.
مروری بر رمان مردی به نام اُوِه
رمان «مردی به نام اَوِه» درباره پیرمردی سوئدی به نام اُوِه است که قصد خودکشی دارد، اما تصادفی او را از این کار باز میدارد. اُوِه پیرمردی خشک و مقرراتی و بداخلاق است. او به نقطهای رسیده که احساس میکند دیگر باید به زندگی خود پایان دهد، اما مواجههای، هرچند در آغاز نه چندان خوشایند، با خانوادهای ایرانی که با ماشین به صندوق پستی اُوِه میکوبند و آشنایی بیشتر اُوِه با این خانواده او را کمکم نرم میکند و تغییراتی را در شخصیت و طرز نگاهش پدید میآورد. «مردی به نام اُوِه» رمانی درباره انسان مدرن و مسائلی است که انسان مدرن در قرن امروز با آنها دست به گریبان است. این رمان داستانی است که طنز و شفقت را توأمان دارد. رمان «مردی به نام اُوِه» این گونه آغاز میشود:
«اُوِه پنجاه و نه ساله است.
یک اتومبیل ساب دارد. از آن دست مردها است که طوری با انگشت به آدمهایی که از سرووضعشان خوشش نمیآید اشاره میکند انگار آنها دزد هستند و انگشت اشاره او چراغقوه پلیس است. مقابل پیشخان مغازهای ایستاده که صاحبان اتومبیلهای ژاپنی آنجا میآیند تا کابلهای سفید بخرند. اوه پیش از آنکه جعبۀ سفید نهچندان بزرگ و نهچندان کوچک را رو به فروشنده تکان دهد مدتی طولانی زل میزند تو چشمهای او.
با جدیت میپرسد: "که گفتی این یکی از اون اُپادهاست، آره؟"
فروشنده که جوانی لاغرمردنی است معذب به نظر میرسد. بهوضوح در تلاش است خودش را کنترل کند که جعبه را از دست اُوه نقاپد.
"بله، دقیقاً. آیپَد. میشه لطف کنین اینقدر تکونش ندین... ؟"
اوه نگاه تردیدآمیزی به جعبه میاندازد، انگار یک بستۀ بهشدت مشکوک را توی دست گرفته باشد، بستهای که شلوار ورزشی پوشیده و سوار بر اسکوتر اوه را "هی، رفیق!" صدا زده و بعد سعی کرده ساعت مچیاش را به او قالب کند.
"که اینطور. پس این یک کامپیوتره، هان؟"
فروشنده با سر تأیید میکند. بعد درنگی میکند و فوری سرش را به علامت نه تکان میدهد.
"بله... یا اینکه، چطور بگم، این یک آیپده. بعضیها بهش میگن تبلت و بعضیها میگن ابزار وبگردی. بستگی داره چطور نگاهش کنین..."
اوه طوری به فروشنده نگاه میکند انگار او جملهها را پسوپیش به زبان آورده. بعد دوباره جعبه را تکان میدهد.
"که اینطور!"
فروشنده با تردید سر تکان میدهد.
"بله!"
"چیز خوبیه؟"
فروشنده با سردرگمی سر تکان میدهد. "بله. یا اینکه... منظورتون چیه؟"
اوه آهی میکشد و آرام و شمرده صحبت میکند، انگار تنها مشکلی که این وسط وجود داشته نقص شنواییِ طرف مقابلش بوده.
"این. چیزِ خوبیه؟ کامپیوتر خوبی ازش درمیآد؟"
فروشنده چانهاش را میخاراند.
"خب... آره... واقعاً خوبه... اما بستگی داره دنبال چه جور کامپیوتری باشین."
اوه زل میزند به او.
"من یه کامپیوتر میخوام! یه کامپیوتر معمولی!"
برای مدت کوتاهی سکوت در میان دو مرد حاکم میشود. فروشنده سرفهای میکند.
"خب... این درواقع یه کامپیوتر معمولی نیست. شاید بهتر باشه شما یه چیز دیگه بخرین، مثلاً یه..."
فروشنده مکث میکند، انگار دنبال واژهای است که در حوزه فهم مردی باشد که روبهرویش ایستاده. بعد دوباره گلویش را صاف میکند و میگوید: "... یه لپتاپ؟"
اوه سرش را با غیظ تکان میدهد و با حالتی تهدیدآمیز خم میشود روی پیشخان.
"نه، من لپتاپ نمیخوام. کامپیوتر میخوام."
فروشنده سرش را به نشانۀ اینکه فهمیده تکان میدهد.
"لپتاپ هم یه جور کامپیوتره."
اوه که انگار مورد اهانت قرار گرفته خیره میشود به فروشنده و انگشت چراغقوهایاش را روی پیشخان میکوبد.
"خودم میدونم!"
فروشنده با حرکت سر تأیید میکند.
"خب..."
باز هم سکوت، مثل وقتی که دو هفتتیرکش ناگهان به یاد میآورند که هفتتیرهایشان را جا گذاشتهاند. اوه مدتی طولانی به جعبه نگاه میکند، انگار منتظر است جعبه به زبان بیاید و اعتراف کند...»
درباره فردریک بکمن، نویسنده رمان مردی به نام اُوِه
فردریک بَکمَن (Fredrik Backman)، متولد 1981، داستاننویس، روزنامهنگار، مقالهنویس و وبلاگنویس سوئدی است. بکمن، پیش از آنکه به عنوان داستاننویس شناخته شود، در سوئد به عنوان وبلاگنویس شهرت داشت. او همچنین برای روزنامهها مقاله مینوشت و با مجلۀ مترو نیز همکاری داشت. بکمن در سال 2009 با ندا شفقتی، اهل ایران، ازدواج کرد و از او صاحب دو فرزند شد. رمان «مردی به نام اُوِه» بکمن را به عنوان داستاننویس به شهرتی جهانی رساند. او این رمان را به همسرش، ندا، تقدیم کرده و بر پیشانی کتاب، پس از تقدیم آن به ندا، نوشته است: «همهی اینها برای خنداندن توست. فقط برای خنداندن تو.»
از دیگر آثار فردریک بکمن میتوان به «و من دوستت دارم»، «تمام آنچه پسر کوچولویم باید درباره دنیا بداند»، «مادربزرگ سلام رساند و گفت متأسف است»، «مردم مشوش»، «و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر میشود» و «ما در برابر شما» اشاره کرد.
درباره ترجمۀ فارسی رمان مردی به نام اُوِه
از رمان «مردی به نام اُوِه» چند ترجمۀ فارسی موجود است. ترجمۀ الناز فرحناکیان از این رمان در نشر نون منتشر شده است. از دیگر ترجمههای رمان «مردی به نام اُوِه» میتوان به ترجمۀ حسین تهرانی (منتشرشده در نشر چشمه) اشاره کرد.
رتبۀ رمان «مردی به نام اُوِه» در گودریدز: 4.35 از 5.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | سایر کشورهای اروپا |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 376 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک