ربکا

معرفی رمان ربکا

یک رمان گوتیک، جنایی، معمایی و عاشقانۀ جذاب و پرکشش. ربکا (Rebecca)، اثر دافنه دو موریه، از رمان‌های مشهور و پرطرفدار ادبیات گوتیک است.
متن اصلی رمان ربکا اولین بار در سال 1938 منتشر شد. این رمان پس از انتشار بسیار مورد توجه قرار گرفت و به یکی از محبوب‌ترین و مشهورترین آثار دافنه دو موریه بدل شد و دستمایۀ انواع اقتباس‌های سینمایی و تئاتری و... قرار گرفت. مشهورترین و بهترین اقتباس از کتاب ربکا فیلمی‌ست که آلفرد هیچکاک، کارگردان بزرگ سینما، در سال 1940 براساس این رمان ساخت و لارنس اولیویه از بازیگران اصلی آن بود.
اقتباس سینمایی هیچکاک از ربکا در سال 1941 در یازده بخش نامزد دریافت جایزۀ اسکار شد و در دو بخش بهترین فیلم و بهترین فیلمبرداری، این جایزه را دریافت کرد.

دربارۀ رمان ربکا

داستان کتاب ربکا شباهتی به داستان رمان کلاسیک مشهور «جِین اِیر» شارلوت برونته دارد. دافنه دو موریه در ربکا داستان زنی مرموز به نام ربکا را روایت می‌کند که اگرچه خود در رمان حضور ندارد و در زمان روایت داستان در حادثه‌ای کشته شده است، اما شخصیت مرکزی داستان است و کتاب ربکا حول محور ماجرای او می‌گردد و شبح این زن بر کل رمان سایه انداخته است.
راوی رمان ربکا زنی‌ست به نام خانم دووینتر. او که خدمتکار یک زن اشرافی بوده است، از طریق همین زن با مردی ثروتمند به نام آقای دووینتر آشنا می‌شود و با او ازدواج می‌کند. مرد، پیش از این زن، همسری دیگر داشته است. همسر اول آقای دووینتر همان ربکا بوده است. خانم دووینتر کم‌کم نسبت به ربکا کنجکاو می‌شود و سعی می‌کند بفهمد که او چگونه زنی بوده است. از اینجاست که پای معمایی رازآلود و جنایی در رمان ربکا به میان می‌آید.
ربکا رمانی با روایتگری ماهرانه و مبتنی بر تعلیق است؛ رمانی که خواننده را تا به آخر با خود همراه می‌کند.
متن خلاصه‌شدۀ کتاب ربکا با ترجمۀ صدف محسنی در بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه منتشر شده است.

بخشی از کتاب ربکا

«دیشب خواب دیدم به ماندرلی برگشته‌ام. نزدیک درِ نرده‌ای باغ که رو به خیابان بود و عبور از آن غیرممکن می‌نمود، ایستاده بودم و از پشت درِ بزرگ که با قفل و زنجیر بسته شده بود نگهبان را صدا می‌کردم، اما جوابی نمی‌شنیدم. با دقت از میان نرده‌های در نگاه کردم، اتاق نگهبان خالی بود.
دودی از دودکش بلند نمی‌شد و پنجره‌های باز و کوچک مشبک نشان می‌داد که خانه متروکه است. بعد مثل همۀ کسانی که خواب می‌بینند، ناگهان با نیرویی فوق‌طبیعی، همچون شبح، از لای در عبور کردم. راه ورودی با پیچ‌وخم‌های همیشگی‌اش در برابرم بود، اما هرچه جلوتر می‌رفتم، متوجه می‌شدم که تغییری در آن رخ داده است؛ باریک و خراب. آن مسیری که می‌شناختیم نبود. گیج شده بودم و چیزی نمی‌فهمیدم، تا اینکه وقتی سرم را خم کردم تا با شاخه‌ای که خیلی پایین آمده بود برخورد نکند، متوجه شدم چه اتفاقی افتاده است. طبیعت به حال خود برگشته و کم‌کم به روش مخفیانه و فریبنده‌اش، با انگشتان بلند و سرسخت‌اش، راه را در میان گرفته بود. جنگل سرانجام پیروز شده بود. درختان تیره و مهارناپذیر تا حاشیۀ جاده کشیده شده بودند. درختان آلش هم که با تنه‌های سفید و برهنه‌شان با فاصله‌ای بسیار کم از هم روییده بودند و شاخه‌هایشان درهم فرورفته بود، گویی به طرزی عجیب یکدیگر را در آغوش گرفته بودند و بالای سرم سقفی گنبدی همچون طاق کلیسا می‌ساختند. به‌جز این‌ها درختان دیگری هم بودند که نمی‌توانستم تشخیص‌شان بدهم؛ کاج‌های پاکوتاه و نارون‌ها و بوته‌هایی بیش از اندازه بزرگ که از زمین روییده بودند. اما من هیچ‌کدام را به‌درستی به یاد نمی‌آوردم.»

دربارۀ دافنه دو موریه، نویسندۀ رمان ربکا

دافنه دو موریه (Daphne du Maurier)، متولد 1907 و درگذشته به سال 1989، نویسندۀ انگلیسی بود. او را بیش از هر چیز با کتاب ربکا می‌شناسند. داستان «پرندگان» که آلفرد هیچکاک فیلمی مشهور به همین نام براساس آن ساخته، و رمان «مسافرخانۀ جامائیکا» که آن نیز توسط هیچکاک دستمایۀ اقتباس سینمایی قرار گرفته، از دیگر آثار دافنه دو موریه هستند.
از دافنه دو موریه نمایشنامه و آثاری غیرداستانی هم به‌جا مانده است.

کتاب ربکا برای چه مخاطبانی مناسب است؟

خواندن رمان ربکا را به همۀ علاقه‌مندان رمان‌های جنایی، ترسناک، معمایی و عاشقانه پیشنهاد می‌کنیم.