مرشد و مارگریتا گالینگور
نویسنده: میخائیل بولگاکف
مترجم: عباس میلانی
ناشر: فرهنگ نشر نو
دسته بندی: ادبیات روسیه
5,850,000 ریال
رمان «مرشد و مارگریتا»، اثر میخائیل بولگاکف
«مرشد و مارگریتا»، اثر میخائیل بولگاکف، یکی از مهمترین رمانهای قرن بیستم روسیه است. بولگاکف در این رمان، به زبان طنز و با استفاده از فانتزی و گروتسک و نیز با رجوع به ماجرای مصلوبشدن مسیح در اورشلیم، هم از وحشت دوران استالین و سانسور و طرد و حذف روشنفکران و هنرمندان واقعی در آن دوران سخن میگوید و هم از مسائل همهجایی و همهزمانیِ آدمی. «مرشد و مارگریتا» فانتزیای درهمبافته رؤیا و واقعیت، عشق، زندگی و مرگ، خنده و وحشت، اسارت و رهایی، خفقان و گشودگی و خیر و شر است؛ یعنی مجموعهای از مسائلِ همیشگی بشر.
گذشته از مضمون، ماجرای نگارش و انتشار این رمان نیز نمادی از سانسور دوره شوروی و به ویژه خفقان و وحشت و سرکوب دوران زمامداری استالین است. بولگاکف در سال 1928 شروع به نوشتن این رمان کرد، اما بعد از دو سال دستنویس آن را سوزاند. او، به عنوان یک نویسنده، در فشار و تنگنا بود. اجازه انتشار و اجرای صحنهایِ آثارش را نمیدادند و نمیتوانست با فراغ بال کار کند. با وجود این، از نوشتنِ «مرشد و مارگریتا» بازنایستاد و کمی بعد از سوزاندنِ نسخه اول آن، دوباره نوشتن این رمان را از سرگرفت و تا آخر عمر روی آن کار میکرد. رمان اما در سال 1965، یعنی بیست و پنج سال بعد از مرگ بولگاکف، آن هم با حذف و سانسور بخشهایی از آن و در تیراژی محدود، منتشر شد. استقبال از آن اما به حدی بود که نسخههایش در بازار سیاه شوروی به قیمتی گزاف فروخته میشد. این رمان به خارجِ شوروی هم راه یافت و در جهان انگلیسی زبان دربارهاش کتابها و مقالهها نوشتند.
«مرشد و مارگریتا» را بسیاری از منتقدان با رمانهای کلاسیک مقایسه کردهاند. میگویند بولگاکف حین نوشتن این رمان از تراژدی «فاوست»، اثر گوته، متأثر بوده است. همچنین گفته شده که عناصری از زندگی شخصی بولگاکف نیز وارد این رمان شده است.
مروری بر رمان «مرشد و مارگریتا»
میخائیل بولگاکف در رمان «مرشد و مارگریتا» سه داستان موازی و در عین حال مرتبط با یکدیگر را روایت میکند. یکی از این داستانها ماجرای ورود شیطان به مسکو در دوره استالین است. داستان دیگر داستان به صلیب کشیدن مسیح است در اورشلیم و داستان سوم ماجرای نویسندهای است ملقب به مرشد که دلباخته زنی به نام مارگریتاست و ولندِ ابلیس به او و معشوقهاش یاری میرساند.
رمان با مکالمه سردبیر یک مجله و شاعری جوان در مسکو آغاز میشود. صحبت آنها به مسیح کشیده میشود و در همین حین، ولندِ ابلیس، در رختِ مبدل، به این دو میپیوندد. از اینجا به بعد رمان وارد عرصهای غریب و فراواقعی میشود و پیوند میخورد با دو ماجرای دیگر که یکی از آنها مربوط به مسیح است. به تدریج معلوم میشود که ماجرای مربوط به مسیح در این رمان در واقع بخشهایی است از رمانی که مرشد نوشته است. داستانهای موازی در نهایت دست به دست هم میدهند و تصویری فانتزی – تمثیلی از عصر تاریک روسیه استالینی و موقعیت انسان در جهان و دغدغههای بنیادین و دائمی بشر پدید میآورند. بولگاکف همچنین در این رمان تصویری کُمیک از ادبیات فرمایشی و حزبی و دولتی روزگارش به دست داده و با خلق شخصیت مرشد، داستان حذف نویسندگان و هنرمندان مستقل را در یک نظام بسته توتالیتر روایت کرده است.
درباره میخائیل بولگاکف، نویسنده رمان «مرشد و مارگریتا»
میخائیل آفاناسیهویچ بولگاکُف، داستاننویس و نمایشنامهنویس اهل روسیه، در سال 1891 در کییف اوکراین متولد شد. مادرش دبیر دبیرستان بود و پدرش دانشیار آکادمی علوم الهی. بولگاکف پس از دوران دبیرستان، به خواست پدرش، پزشکی خواند. بعد به سربازی رفت و از طرف ارتش، به عنوان پزشک، عازم یک روستا شد. او خاطرات این دوره از زندگیاش را در مجموعه داستانی به نام «یادداشتهای یک پزشک جوان» ثبت کرده است. با وقوع انقلاب روسیه و درگرفتن جنگهای داخلی در این کشور، بولگاکف به عنوان پزشک در جبهههای جنگ مشغول به کار شد. شکست ارتش سفید از ارتش سرخ، پیروزی انقلاب و به قدرت رسیدن بلشویکها در روسیه برادران بولگاکف را، که در ارتش سفید و مقابل ارتش سرخ میجنگیدند، مجبور به فرار از کشور کرد. سابقه دو برادر و نیز اشتغال پدر در آکادمی علوم الهی برای بولگاکف دردسرهایی تراشید. حکومت کمونیستی، به دلیل این سوابق خانوادگی، به او اجاز نمیداد که با دست باز به کار ادبی بپردازد. علاوه بر این در آثارش نیز نشانههایی از نقد سیستم حاکم بر شوروی پیدا میشد و همین بر شدت فشار بر او میافزود. تا وقتی که زنده بود نتوانست همه آثارش را منتشر کند یا روی صحنه نمایش ببرد. اگرچه استالین از نمایشنامه «گارد سفید» او خوشش آمده بود و این گشایشی نیمبند را برای بولگاکف فراهم کرد. وقتی سرانجام چنان از وضعیتش به ستوه آمد که نامهای به استالین نوشت و از او خواست یا دستور بدهد که بگذارند با فراغ بال کار کند و بنویسد و یا به او اجازه مهاجرت بدهند، استالین ترتیبی داد که در تئاتر کاری به او بدهند. علاقه دیکتاتور به نویسنده نمایشنامه «گارد سفید» البته فقط اسباب گشایش کار بولگاکف نشد. این علاقه دردسری هم به دنبال داشت. از بولگاکف خواسته شد نمایشنامهای درباره زندگی «استالین» بنویسد و طبیعتاً در این نمایشنامه سفارشی باید از دیکتاتوری مخوف چهرهای موجه ترسیم میشد. ماحصل این کارِ سفارشی نمایشنامهای بود به نام «باتومی»، درباره دوره جوانی استالین. بولگاکف اما در خفا دستبهکارِ ترسیم چهره زشت نظام حاکم بر شوروی در رمان «مرشد و مارگریتا» بود.
میخائیل بولگاکف در سال 1940 درگذشت و این در حالی بود که «مرشد و مارگریتا» را برای آیندگان در گوشهای مخفی نگه داشته بود و جز همسر سومش، یلنا شیلوفسکی، که میگویند منبع الهام بولگاکف در خلق شخصیت مارگریتا در این رمان بوده، و چند تن از نزدیکان، کس دیگری تا مدتها از وجود چنین رمانی خبر نداشت.
درباره ترجمه فارسی رمان «مرشد و مارگریتا»
از رمان «مرشد و مارگریتا» چند ترجمه به زبان فارسی وجود دارد. معروفترین این ترجمهها ترجمه عباس میلانی از این رمان است که با مقدمهای از او در نشر نو منتشر شده است. عباس میلانی، متولد سال 1328، تاریخنگار، ایرانشناس، پژوهشگر، مدیر برنامه مطالعات ایرانی دانشگاه استنفورد و استاد فراخوانده دانشکده علوم سیاسی این دانشگاه و نویسنده کتاب معروف «معمای هویدا» است. «تجدد و تجددستیزی در ایران» از دیگر آثار اوست. میلانی ترجمه «مرشد و مارگریتا» را نخستین بار در سال 1362 منتشر کرد، اما در سال 1399 ویراست تازهای از همین ترجمه در نشر نو منتشر شد.
«مرشد و مارگریتا» را بهمن فرزانه نیز، با نام «استاد و مارگریتا»، به فارسی ترجمه کرده است. از دیگر مترجمان فارسی این رمان میتوان به پرویز شهدی و حمیدرضا آتشبرآب اشاره کرد.
رتبه رمان «مرشد و مارگریتا» در گودریدز: 4/29 از 5.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | ادبیات روسیه |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | گالینگور |
تعداد صفحه: | 536 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک