فرزندان من
گوزل یاخینا
زینب یونسی
نیلوفر
دسته بندی: ادبیات-روسیه
| کد آیتم: |
1993287 |
| بارکد: |
9786228089041 |
| سال انتشار: |
1403 |
| نوبت چاپ: |
1 |
| تعداد صفحات: |
462 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
رقعی |
رمان «فرزندان من» نوشت? گوزل ياخينا
روسي? سالهاي اول پس از انقلاب و حاکميت کمونيسم در اين کشور، در آين? رماني که زندگيهاي عادي را به سياست و اسطوره پيوند ميزند. رمان «فرزندان من»، با عنوان اصلي ???? ???، رمانيست که در آن زندگي مردم عادي در متن روزگاري پرآشوب روايت ميشود.
گوزل ياخينا در رمان «فرزندان من» تصويري از زندگي روسهاي آلمانيتبارِ ساکن کران? رود ولگا، در اوايل به قدرت رسيدن بلشويکها در روسيه و تشکيل اتحاد جماهير شوروي، ارائه ميدهد و شمهاي از زندگي آلمانيهايي را مينماياند که روزگاري اجدادشان، بهدعوت کاترين کبير و بهاميد دستيابي به خوشبختيِ ابدي، به روسي? تزاري مهاجرت کرده بودند و اکنون سرنوشت خودشان با سياست و تصميمات سياستمداران گره خورده است.
در رمان «فرزندان من» تصويري هم از بحرانهاي روسيه، در دوراني که وقايع رمان در آن اتفاق ميافتد، بهدست داده شده است.
رمان «فرزندان من» همچنين رماني دربار? ترس و غلبه بر ترس است. در اين رمان ارجاعاتي هم به افسانهها و اساطير وجود دارد و ياخينا خود اين رمان را داستاني دربار? ماهيت اسطورهاي آگاهي توصيف کرده است.
متن اصلي رمان «فرزندان من» اولين بار در سال 2018 منتشر شده است.
مروري بر رمان «فرزندان من»
وقايع و ماجراهاي رمان «فرزندان من» در دهههاي 1920 و 1930 در روسي? شوروي اتفاق ميافتد. شخصيت اصلي اين رمان معلمي آلمانيتبار، به نام ياکوب باخ، است. او در يکي از روستاهاي آلمانينشينِ کران? رود ولگا زندگي ميکند. زندگي ياکوب باخ، تا پيش از آنکه با پيشنهاد تدريس در آنسوي ولگا مواجه شود، زندگياي عادي و منظم و يکنواخت است اما وقتي پدرِ دختري به نام کلارا از باخ ميخواهد که به دخترش آلماني درس بدهد همهچيز تغيير ميکند و زندگي باخ وارد مرحلهاي تازه و متفاوت ميشود. باخ براي تدريس به کلارا بايد به آنسوي ولگا برود. در جريان اين تدريس اتفاقهايي ميافتد و باخ بهموجب آن اتفاقها در کوران حوادثي تاريخي و سياسي که در روسيه در جريان است قرار ميگيرد؛ حوادثي نظيرِ جنگهاي داخلي و قحطي بزرگ که زندگي بسياري از مردم روسيه را تحت تأثير قرار ميدهند.
رمان «فرزندان من» رمانيست که دستبستگي آدمي دربرابر تاريخ و سياست را به نمايش ميگذارد. نويسنده در اين رمان نشان ميدهد که چگونه زندگي و سرنوشت مردم عادياي که سرشان به زندگي خودشان است در گردباد سياست و بحرانهاي سياسي و اجتماعي و اقتصادي ميافتد و خارج از اراد? خودشان پيش ميرود و طومار سياست چگونه زندگيهايي آرام و بيحادثه را درهم ميپيچد و فجايعي هولناک را براي مردمي معمولي که کاري به سياست ندارند رقم ميزند.
رمان «فرزندان من» همچنين در سطحي ديگر به افسانههاي کلاسيک آلماني و ادبيات فانتزي و داستانهاي اساطيري پيوند ميخورد.
در بخشي از رمان «فرزندان من» ميخوانيد: «ولگا دنيا را دونيم ميکرد. نيمهي ساحلي چپ، پست بود و رنگش به زردي ميزد. صاف و هموار خودش را پهن کرده بود تا دشتي که هر صبح خورشيد از پشتش بالا ميآمد. خاک اينجا طعمي تلخ داشت و تناش را جوندهها سوراخسوراخ کرده بودند. علفها پرپشت و بلندبالا و درختها تُنُک و قدکوتاه. تا چشم کار ميکرد دشت و باغچه و جاليز ميديدي از هزار رنگ، انگاري روانداز باشقيري. درست روي خط ساحلي، روستاها تنگ هم نشسته بودند. از سوي دشت هميشه بادي ميوزيد که تندوتيزيِ صحراي ترکمني و شوري خزر نمکين را داشت.
خاک ساحلِ ديگر چطور بود، هيچکس نميدانست. کنارهي راست با کوههاي تنومند و پرشيب آوار شده بود روي رود و پرنشيب ميريخت توي آب، انگار آن را با کارد برش داده باشند. از لابهلاي شکافهاي تيز سنگها، ماسههاي نرم راه گرفته و پايين ميريخت، ولي کوهها محکم سر جاشان ايستاده بودند و سالبهسال جانسختتر و جسورتر و مدعيتر ميشدند: تابستانها با رنگ سبزآبي درختان جنگلي و زمستانها با سفيدي برفي. خورشيد درست پشت همين کوهها پايين ميرفت. جايي آن دورترها، پشت همين کوهها، جنگل بود. سياهجنگل کاجهاي برگسوزني سردسيري، تا برسد به کلانشهرهاي روسي با کرملينهاي سفيد مرمري و گورابها و درياچههاي درخشان يخزدهي نيلي. از ساحل راست، هميشه باد سرد ميوزيد، درياي شمال بود که آن دوردستها نفس ميکشيد. همانجا که برخي هنوز به رسم قديم به آن ميگفتند آلمان کبير.
شولمِيستر ياکوب ايوانوويچ باخ اين گوشهي دورافتاده را جايي روي خط مرزي ميدانست، همانجا که رنگ امواجش به فلز و نقرهي سياه ميزد. ولي وقتي اين افکار عجيبش را با معدود مصاحبانش در ميان ميگذاشت، گيج ميشدند، آخر عادت کرده بودند گِنادِنتال، اين خطّهي پربرکتشان را، نه يک نقطهي دورافتادهي مرزي که مرکز دنياي کوچکي بشمارند که با دشتهاي سواحل ولگا محاصره شده است. باخ ترجيح ميداد از جدل بپرهيزد: اصلاً هرجور مخالفت و جدلي روحش را ميآزرد، حتي وقتي دانشآموز تنبلي را سرزنش ميکرد خودش عذاب ميکشيد. شايد به همين سبب معلمهاي ديگر او را بيخاصيت ميدانستند و به حسابش نميآوردند: صداش که ضعيف و بيجان بود و ظاهرش هم چيزي نداشت که به چشم بيايد، آنقدر که نميتوانستي دربارهاش با قاطعيت چيزي بگويي؛ درست مثل زندگياش.»
دربار? گوزل ياخينا، نويسند? رمان «فرزندان من»
گوزل شاميليونا ياخينا (?????? ?????????? ?????)، متولد 1977، داستاننويس و فيلمنامهنويس اهل روسيه است. او فارغالتحصيل فيلمنامهنويسي از مدرس? فيلم مسکو است.
ياخينا ابتدا در روابط عمومي و تبليغات کار ميکرد و سپس، با انتشار آثارش در مجلات، بهطور حرفهاي وارد کار نويسندگي شد. او از روشنفکران مخالف حمل? روسيه به اوکراين است و در اين باره گفته است: «اين جنگ من نيست.»
از آثار گوزل ياخينا ميتوان به رمان «زليخا چشمهايش را باز ميکند» اشاره کرد.
دربار? ترجم? فارسي رمان «فرزندان من»
رمان «فرزندان من» با ترجم? زينب يونسي در انتشارات نيلوفر منتشر شده است.
زينب يونسي، متولد 1350، مترجم ايراني است. از ترجمههاي او ميتوان به کتابهاي «زندگي حشرهاي»، «زليخا چشمهايش را باز ميکند» و «استالين خوب» اشاره کرد.
زينب يونسي، بهخاطر ترجم? کتاب «زليخا چشمهايش را باز ميکند» گوزل ياخينا، در سومين دور? جايز? ابوالحسن نجفي، جايزهاي ويژ? ترجم? ادبيات داستاني، برند? اين جايزه شد.