آبلوموف پالتویی گالینگور
نویسنده: ایوان گنچارف
مترجم: سروش حبیبی
ناشر: فرهنگ معاصر
دسته بندی: ادبیات روسیه
7,225,000 ریال
کتاب «آبلوموف» اثر ایوان گنچارف
رمانی کلاسیک از ادبیات روسیه که شخصیت اصلیاش شهرتی فراتر از عرصه ادبیات دارد. کتاب «آبلوموف» مهمترین اثر ایوان گنچارف است که مفهومی تازه به فرهنگ ادبی جهان افزوده است.
در تاریخ رمان برخی شخصیتهای داستانی شهرتی زیاد یافتهاند و گاه حتی به نمادی برای یک موضوع و مفهوم بدل شدهاند. شخصیت اصلی رمان «آبلوموف» یکی از مشهورترین این شخصیتها است که اصطلاح ابلومویسم بر اساس آن ساخته شده است. ابلومویسم به شخصیتی گفته میشود که دچار بیدردی مزمن و بیارادگی و ضعف نفس باشد.
گنچارف با نوشتن کتاب «آبلوموف» به تکامل رئالیسم روانشناختی در ادبیات روسیه کمک زیادی کرده است.
در رمان «آبلوموف» با شخصیتی روبرو هستیم که زندگی رخوتآلودی دارد و منزوی و تکافتاده است. گنچارف با نوشتن این رمان درواقع تصویری از روسیه خوابزده به دست داده و میخواسته تلنگری به خوانندگانش بزند. با اینحال آبلوموف شخصیتی است که با همه سستیها و نواقصسش ما را مجذوب خود میکند.
مروری بر کتاب «آبلوموف»
رمان «آبلوموف» به لحاظ شیوه بیان و همچنین در توصیفهای مفصل و بیشتابش تابع روحیات قهرمانش است. سروش حبیبی، مترجم کتاب، در بخشی از مقدمه اثر نقل قولی از جین هریسن آورده که او درباره این ویژگی «آبلوموف» نوشته که گنچارف بیشک میخواسته مقالهای بنویسد و نتیجه کارش داستانی بزرگ شده است.
هریسن میگوید قهرمان رمان «آبلوموف» به گونهای است که به رغم سستیها و نقصهایش، نجابت دارد و انعکاس روانی پاک است: «این کتاب به آسانی ممکن بود مبتذل از آب درآید و حتی نفرتانگیز باشد، اما در همه حال اخلاقی است. بسیار لطیف است و در عین حال واقعی است. حتی شخصیت شتولتس اغراقآمیز نمینماید. وقتی کتاب را خواندیم و فروبستیم خود را نه فقط به قدر یک درس اخلاق آسان با نتایج عملی آن در جهان واقعیات غنیتر مییابیم، بلکه میبینیم که یک زندگی واقعی را احساس کرده و زیسته و شناختهایم.»
خود گنچارف درباره چگونگی کار بر روی رمان «آبلوموف» نوشته بود: «طرح این داستان را در 1848، و حتی پیشتر در 1847 ریخته بودم و آن را به صورت یادداشتهایی مختصر، روی هر کاغذی که به دستم میرسد مینوشتم. مثلا به جای جملهای فقط به کلمهای که شاخص آن جمله بود اکتفا میکردم. یا طرح کلی صحنهای را با چند خط کوچک بر کاغذ رسم میکردم یا پارهای تمثیلهای مناسب را در گوشهای مینوشتم و گاه نیمصفحهای را با خلاصهای فشرده از شرح وقایع و بعضی منشهای شخص داستان پر میکردم و از این قبیل. مقدار زیادی از این یادداشتها را بر هم انباشته بودم اما داستان در ذهنم نوشته شده بود. گهگاه مینشستم و هفتهای را به نوشتن میگذراندم و یکی دو فصل را تمام میکردم و بعد باز کنارش میگذاشتم.» قسمت اول رمان «آبلوموف» در سال 1850 تمام میشود.
رمان «آبلوموف» اینگونه آغاز میشود: «ایلیا ایلیچ آبلوموف، یک روز صبح در آپارتمان خود واقع در یکى از عمارتهاى بزرگ خیابان گاراخووایا، که شمار ساکنان آن از جمعیت یک شهر مرکز ناحیه چیزى کم نداشت روى تخت در بستر خود آرمیده بود. مردى بود سى و دو سه ساله و میانبالا، که چشمان خاکسترى تیره و صورت ظاهر مطبوعى داشت، اما هیچ اثرى از اندیشهاى مشخص و تمرکز حواس در سیمایش پیدا نبود. اندیشه همچون پرندهاى آزاد در چهرهاش پرواز مىکرد، در چشمانش پرپر مىزد و بر لبهاى نیم بازماندهاش مىنشست و میان چینهاى پیشانىاش پنهان مىشد و سپس پاک از میان مىرفت و آن وقت چهرهاش از پرتو یکدست بىخیالى روشن مىشد و بىخیالى از صورتش به اطوار اندامش و حتى به چینهاى لباسش سرایت مىکرد.
گاهى گفتى ماندگى یا ملال، نگاهش را تیره مىساخت، اما خستگى و ملال، هیچیک نمىتوانستند ولو به قدر لحظهاى نرمى را که، حالت حاکم و بنیادینِ نه فقط چهره، بلکه تمام روحش بود از سیمایش دور سازند و روحش آشکارا و به روشنى در چشمها و لبخند و در هر یک از حرکات سر و دست او برق مىزد. ناظرى ظاهربین و کوردل با نگاهى گذرا بر او مىگفت: باید مردک سادهلوح خوشقلبى باشد!» اما صاحبدلى که نظرى نافذتر و دلى پرمهرتر مىداشت پس از آنکه مدتى در چهره او نگاه مىکرد، خود در افکارى شیرین فرو مىرفت و چیزى نمىگفت و دور مىشد.»
درباره ایوان گنچارف نویسنده کتاب «آبلوموف»
ایوان الکساندرویچ گنچارف از مشهورترین نویسندگان ادبیات کلاسیک روسیه است که در ماه ژوئن سال 1812 متولد شد. کمی پس از این زمان ناپلئون به مسکو وارد شد. پدر ایوان بازرگانی بود فرهیخته که زود از دنیا رفت یعنی وقتی که گنچارف تنها هفت سال داشت. پس از این، مادر گنچارف به کمک پدرخوانده او شرایطی را فراهم کردند که او ابتدا در شهر زادگاهش و سپس در یکی از بهترین مدارس مسکو درس بخواند. گنچارف پس از تحصیل در مدرسه، در سال 1831 به دانشگاه مسکو وارد شد و با شوق فراوان به تحصیل زبانهای خارجی و ادبیات پرداخت. او علاقهای زیاد به تئاتر و شعر روسی داشت. او پس از آنکه درسش در دانشگاه تمام شد با جسارتی که در آن دوره قابل توجه به نظر میرسد گفت که من یک شهروند آزاد این جهانم! با اتمام تحصیل گنچارف کارمند دولت شد و پس از سالها کار کردن نتوانست به ترقی مدنظرش دست پیدا کند. با این حال او در ساعتهای بطالتاش در محیط کار به نوشتن داستان کوتاه و شعر مشغول میشد و گاهی ترجمه هم میکرد. نوشتن برای گنچارف ابتدا شکل تفنن داشت اما به مرور جدیتر شد و داستانهایی نوشت که موجب شهرتش شد. اما عمده شهرت گنچارف به شاهکارش «آبلوموف» مربوط است. گنجارف نقدهای ادبی هم مینوشت و همچنین به نوشتن خاطراتش هم مشغول بود. او سرانجام در هفتم دسامبر 1891 در تنهایی از دنیا رفت.
درباره ترجمه کتاب «آبلوموف»
کتاب «آبلوموف» با ترجمه سروش حبیبی در نشر فرهنگ معاصر منتشر شده است.
سروش حبیبی، متولد 1312 در تهران، از برجستهترین مترجمان ادبی ایران در چند دهه اخیر است. حبیبی مترجمی چندزبانه است و آثار متعددی به خصوص از ادبیات روسی به فارسی برگردانده است. حبیبی حدود دو دهه کارمند وزارت پست و تلگراف و تلفن بود و در سال 1351 بازنشسته شد و سپس مدتی به عنوان سرویراستار در یک انتشارات دانشگاهی مشغول به کار شد. سروش حبیبی کاملا اتفاقی به سمت ترجمه کشیده شد اما به واسطه آشنایی خوبش با زبان و ادبیات فارسی و علاقهاش به ادبیات جهانی امروز کارنامهای پربار از او در دست است. «جنگ و صلح»، «قمارباز»، «آنا کارنینا»، «شیاطین»، «اربابها»، «زمین انسانها»، «ژرمینال»، «طبل حلبی»، «ابله»، «خداحافظ گاری کوپر» و «انفجار در کلیسای جامع» برخی از ترجمههای ماندگار سروش حبیبی هستند.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | ادبیات روسیه |
زبان: | فارسی |
قطع: | پالتوئی |
نوع جلد: | گالینگور |
تعداد صفحه: | 900 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک