آخرین گرگ
The Last Wolf
لاسلو کراسنا هورکای
نیکزاد نورپناه
ثالث
دسته بندی: سایر-کشورهای-اروپا
| کد آیتم: |
1520644 |
| بارکد: |
9786004055857 |
| نوع جلد: |
گالینگور |
| قطع: |
رقعی |
| نوبت چاپ: |
4 |
| تعداد صفحات: |
110 |
| سال انتشار: |
1402 |
اگر طنز سياه را دوست داريد، اگر دغدغههای زيستبومی داريد و نگران کُشتار حيوانات وحشی هستيد و نيز اگر به قصههايی علاقمنديد که از وحشتها، کابوسها و غرابتهای زندگی ميگويند، کتاب «آخرين گرگ» کتابی بابِ طبع شماست.
کتاب «آخرين گرگ» ترجمه دو قصه بلند از لاسلو کراسناهورکاي است؛ دو قصه به نامهای «آخرين گرگ»، که نامش روی کتاب گذاشته شده است، و «هرمان».
دو قصه ترجمهشده و گردآمده در کتاب «آخرين گرگ»، در عين اينکه هرکدام قصههايي مستقل و جدا از يکديگرند و با فاصله زماني زيادي از هم نوشته شدهاند، شباهتها و وجوه مشترکی با يکديگر دارند. در هر دو قصه صحبت از مأموريتيست و در هر دو قصه پاي شکار حيوانات وحشي در ميان است و نيز هر دو قصه حالوهوايی غريب و وهمناک و کابوسوار و ماليخوليايي دارند که خاص آثار لاسلو کراسناهورکاي است و به اينها بايد طنز سياه کراسناهورکاي را نيز اضافه کرد.
مروری بر کتاب «آخرين گرگ»
کتاب «آخرين گرگ»، چنانکه گفته شد، از دو قصه تشکيل شده است. قصه «آخرين گرگ»، که قصه اول کتاب است، ماجرای يک استاد فلسفه مأيوس و به آخر خط رسيده است که روزگاری چيزهايي نوشته و کارش آنچنان نگرفته و حالا هم معتقد است که چيزي به نام فلسفه وجود ندارد و تفکر و فلسفهورزی و نوشتن، کارهايي بيهودهاند. پاتوق اين استاد فلسفه، که در قصه به نام پروفسور از او اسم برده ميشود، کافهای در محلهاي کثيف در برلين است. صاحب کافه مردی مَجار است و پروفسور در کافه مينشيند و براي او وراجی ميکند. او برای کافهچيِ مجار ماجراي مأموريتی غريب را نقل ميکند؛ مأموريت به منطقهای محروم و پرت و فقيرنشين و خشک و بياباني در اسپانيا براي نوشتن درباره اين منطقه، تا بلکه منطقه رونق بگيرد و توسعه يابد و آباد شود. پروفسور متعجب است که چرا از او درخواست نوشتن درباره چنين چيزی را کردهاند. او ديگر در اين عوالم نيست و احساس ميکند با کسی ديگر يا با خودِ گذشتهاش اشتباهش گرفتهاند. اما بعد از ردّوبدلکردن ايميلهايي با بنيادی که از او براي انجام اين کار دعوت کرده است، مطمئن ميشود که اشتباهی رخ نداده است. پروفسور پولي در بساط ندارد و رقم چشمگيري که براي انجام اين مأموريت به او پيشنهاد شده، او را به قبول مأموريت ترغيب ميکند و سرانجام عازم اسپانيا ميشود و به جايي ميرود که بايد دربارهاش بنويسد. اما پروفسور واقعاً ايدهای در سر ندارد و دوست دارد به بنيادي که از او دعوت کرده است بگويد که چيزي براي نوشتن ندارد. لطف و خوشمشربي ميزبانانش اما بهحديست که او را در رودربايستی قرار داده است. از طرفي پاي ماجرايي تازه نيز به داستان باز ميشود. پروفسور درباره منطقهای که قرار است از آن بنويسد مطالعاتي کرده است. در يک نوشته علمي راجع به آن منطقه، به زباني شاعرانه که با يک مقاله علمي تناسب ندارد، از مرگ آخرين گرگ سخن رفته است. اين «آخرين گرگ» ذهن پروفسور را به خود مشغول ميکند و موضوع را با بنياد مطرح ميکند و قضيه «آخرين گرگ» و شکار اين حيوان کمکم در قصه عمده ميشود و قصه ابعاد ديگری مييابد.
قصه دوم کتاب «آخرين گرگ»، با عنوان «هرمان»، نيز قصهايست درباره کشتن حيوانات وحشي. اين قصه درباره يک تلهگذار پيرِ کارکُشته است که به مأموريتی فراخوانده ميشود؛ مأموريت پاکسازی يک جنگل از حيوانات وحشي. شخصيت اصلی قصه مأموريتش را بهخوبي پيش ميبرد اما بهتدريج برنامهاش را تغيير ميدهد و تصميمی ديگر ميگيرد. قصه «هرمان» از دو بخش تشکيل شده و از دو منظر روايت ميشود.
در هر دو قصه کتاب «آخرين گرگ» نوعي خشونت و بدويت به چشم ميخورد؛ خشونت و بدويتي پنهان در پسِ زندگي مدرن. کراسناهورکاي با طنزی سياه و نقادانه به مسائلي نظير توسعه و تمدن مينگرد و کابوس و وحشت حاکم بر زندگي انسان مدرن را به نمايش ميگذارد و ويراني خشونتبارِ زيستبوم را، که خود نمودي از توحش است، به تصوير ميکشد.
درباره لاسلو کراسناهورکای، نويسنده کتاب «آخرين گرگ»
لاسلو کراسناهورکای متولد 1954، داستاننويس، فيلمنامهنويس و جُستارنويس مجارستاني است. او را بيشتر با فرانتس کافکا و ساموئل بکت مقايسه کردهاند. ماليخوليا، وحشت، خشونت و حالوهوای ضدّ آرمانشهری از ويژگيهای اصلی آثار لاسلو کراسناهورکای است. سوزان سانتاگ در وصف کراسناهورکای او را استاد آخرالزمان و نويسندهای مينامد که به نيکلای گوگول و هرمان ملويل پهلو ميزند.
لاسلو کراسناهورکای به خاطر آثارش جوايز متعددي گرفته است که از آن جمله ميتوان به جايزه من بوکر در سال 2015 اشاره کرد. در بيانيه هيئت داوران جايزه من بوکر در وصف او و آثارش آمده است: «نويسندهای با تخيلی غريب و بياني نافذ که تاروپود واقعيتِ امروزي زندگي را نشانمان ميدهد؛ با خلق تصاويری که همزمان وحشتناکند و عجيب، طنز بعضاً حال بهمزني دارند و در عين حال تا سرحد فروپاشی زيبا هستند... آثاری بينظير، محصول تخيلي عميق.»
از آثار کراسناهورکای ميتوان به «تانگوی شيطان» و «ملانکولی مقاومت» اشاره کرد. براساس رمان «تانگوی شيطان» او در سال 1994 فيلمی بهکارگردانی بلا تار ساخته شده است.
درباره ترجمه فارسی کتاب «آخرين گرگ»
کتاب «آخرين گرگ» با ترجمه نيکزاد نورپناه در نشر ثالث منتشر شده است. نيکزاد نورپناه، متولد 1360، وبلاگنويس، مترجم و داستاننويس ايرانی است. از او يک رمان به نام «ناپديد شدن» منتشر شده است. نورپناه، علاوه بر دو قصه کتاب «آخرين گرگ»، کتاب «حيوان درون» را نيز از لاسلو کراسناهورکای به فارسي ترجمه کرده است.