الیزابت فینچ
نویسنده: جولین بارنز
مترجم: علی کهربائی
ناشر: فرهنگ نشر نو
دسته بندی: ادبیات انگلیس
1,600,000 ریال
رمان «الیزابت فینچ» اثر جولین بارنز
داستانی دربارۀ عشق شاگرد به استاد که به پژوهشی تاریخی و زندگینامهای و تأمل درباب عشق و دوستی و مرگ و فقدان و سوگ میانجامد. رمان «الیزابت فینچ» (Elizabeth Finch) یک رمان عاشقانۀ دانشگاهی است.
جولین بارنز در رمان «الیزابت فینچ» حکایت حضور تاریخ و فلسفه در متن زندگی روزمره را بازمیگوید و باب رویکردی نامتعارف به درس و تحقیق و پژوهش دانشگاهی را میگشاید.
رمان «الیزابت فینچ» نقطۀ تلاقی عشق و عقل است و روایتی از یک عشق افلاطونی یکطرفه و تجربهای که عاشق از چنین عشقی بهدست میآورد.
متن اصلی رمان «الیزابت فینچ» اولین بار در سال 2022 منتشر شده است.
مروری بر رمان «الیزابت فینچ»
استادی به نام الیزابت فینچ، که فرهنگ و تمدن درس میدهد، سرِ کلاس میآید و در همان اولین جلسه با حرفهایش بعضی دانشجویان را هراسان، بعضی را مبهوت و خشمگین و بعضی را به خود علاقهمند میکند. این سرآغار رمان «الیزابت فینچ» است؛ سرآغاز رمانی که قرار است در آن با عشق یک شاگرد به استاد در متن فضای درس و دانشگاه و تحقیق و پژوهش مواجه شویم؛ عشقی که عاشق را از یکسو به کندوکاو در گذشته و از سوی دیگر به تأمل درباب برخی مفاهیم و وضعیتهای بنیادین و خطیر زندگی میکشاند و دانش و تحقیق را به زندگی و تجربۀ زیسته پیوند میزند.
راوی رمان «الیزابت فینچ» مردیست به نام نیل. او در ابتدای رمان نقل میکند که استادش، الیزابت فینچ، چگونه وقتی برای اولین بار وارد کلاس شد حسی تازه به او داد و او با دیدنش احساس کرد در زندگیاش به نقطۀ درستی رسیده است.
الیزابت فینچ روز اول وارد کلاس میشود و حرفهایی درباب درس و شیوۀ تدریس خود میزند که با حرفهای کلیشهای استادان متعارف و رسمیِ اتوکشیده متفاوت است. در ادامۀ رمان «الیزابت فینچ» میبینیم که نیل، راوی رمان، به استادش دل میبازد. این دلباختگی البته یک عشق افلاطونی یکطرفه است که با مرگ استاد فرجامی تراژیک مییابد اما باعث میشود که راوی به تحقیق دربارۀ امپراتور یولیانوس، شخصیت مورد علاقۀ الیزابت فینچ، بپردازد و همچنین در مفاهیم عشق و دوستی و سوگ باریک شود و آنها را مورد واکاوی قرار دهد.
رمان «الیزابت فینچ» همچنین رمانیست که نشان میدهد گذشتۀ دور چقدر میتواند در زندگیِ حال جاری و ساری شود و با متن زندگی روزمرۀ انسان معاصر بیامیزد و زندگی انسان امروز را تحت تأثیر خود قرار دهد.
در بخشی از رمان «الیزابت فینچ» میخوانید: «الیزابت فینچ بههیچروی شخصیتی مشهور نبود. جستجوی نامش در گوگل نتیجۀ اندکی خواهد داشت. اگر بخواهید از جنبۀ حرفهای توصیفش کنم، میگویم پژوهشگری مستقل بود. ممکن است این حسن تعبیر یا حتی امری بدیهی به نظر برسد. اما پیش از اینکه دانش رسماً در دانشگاهها منزل گزیند، بودند زنان و مردانی با بالاترین آگاهی که علایقشان را پیش خود دنبال میکردند. البته بیشترشان پولدار بودند؛ برخی خل و چل بودند و معدودی هم بیتردید دیوانۀ دیوانه. اما پول به آنها اجازه میداد برای تحقیق در هر مورد به هر جایی که لازم داشتند سفر کنند و نه اجباری به انتشار آن داشته باشند و نه همکارانی که بخواهند بر آنها پیشی بگیرند و نه رؤسای دپارتمانی که بخواهند راضیشان کنند.
از وضعیت مالی الیزابت فینچ اصلاً اطلاعی نداشتم. تصور میکردم ثروتی خانوادگی دارد یا میراثی به او رسیده. آپارتمانی در غرب لندن داشت که هرگز در آن پا نگذاشتم؛ به نظر میرسید مقتصدانه زندگی میکند؛ تصور میکنم به این دلیل به آموزش روی آورده بود که بتواند وقت خود را صرف تحقیق مستقل و شخصی کند. دو کتاب منتشر کرده بود: زنان آتشی، دربارۀ زنان آنارشیست لندن بین سالهای 1890 و 1910؛ و خُرافههای ضروری ما، دربارۀ ملیگرایی و مذهب و خانواده. هر دو کتاب مختصر بودند و نایاب. ممکن است برای برخی، پژوهشگر مستقلی که کتابهایش در دسترس نباشد، چهرهای خندهدار به نظر برسد. برخلاف دهها استاد رسمی ابله و کسلکننده که اگر ساکت میماندند بهتر بود.
چند تن از شاگردانش بعدها اسم و رسمی به هم زدند. در برخی از کتابهای تاریخ قرون وسطی و اندیشههای مرتبط با زنان از او سپاسگزاری شده است. اما برای کسانی که او را نمیشناختند معروف نبود. که البته بدیهی است. با این فرق که این روزها، در دنیای دیجیتال، دوست و هوادار معنی متفاوتی پیدا کرده و مفهومی آبکی شده است. بسیاری از آدمها با یکدیگر آشنایند بیآنکه ذرهای یکدیگر را بشناسند. و کلی هم از این دانش سطحی خشنودند.»
دربارۀ جولین بارنز، نویسندۀ رمان «الیزابت فینچ»
جولین بارنز (Julian Barnes)، متولد 1946، داستاننویس، منتقد ادبی، جستارنویس، روزنامهنگار و مترجم انگلیسی است. پدر و مادر بارنز هردو معلم زبان فرانسه بودهاند و خود او از شیفتگان فرهنگ و ادبیات فرانسه است. بارنز دارای لیسانس زبانهای جدید از دانشگاه آکسفورد است و مدتی هم در مؤسسۀ لغتنامۀ آکسفورد به عنوان فرهنگنویس مشغول به کار بوده است. مدتی هم به روزنامهنگاری پرداخته و به عنوان سردبیر و منتقد ادبی در نشریات کار کرده و در نشریاتی چون «نیو استیتسمن» و «آبزِروِر» نقد ادبی نوشته است.
جولین بارنز داستان جنایی هم نوشته و این داستانها را با اسم مستعار دان کوانا، که نام همسرِ درگذشتهاش بوده، منتشر کرده است. او همچنین کتابی را از آلفونس دوده، نویسندة فرانسوی، و مجموعهکارتونهای فولکر کریگل را از آلمانی به انگلیسی ترجمه کرده است.
از آثار جولین بارنز میتوان به رمانهای «طوطی فلوبر»، «درک یک پایان»، «هیاهوی زمان» و «آرتور و جرج» اشاره کرد.
دربارۀ ترجمۀ فارسی رمان «الیزابت فینچ»
رمان «الیزابت فینچ» با ترجمۀ علی کهربائی در نشر نو منتشر شده است.
علی کهربائی، متولد 1324، مترجم ایرانی است. از ترجمههای او میتوان به کتابهای «یو. اِس. اِی.»، «گذار منهتن» و «شهری چون آلیس» اشاره کرد.
از رمان «الیزابت فینچ» دو ترجمۀ فارسی دیگر هم موجود است که یکی از آنها، بهترجمۀ محمدرضا ترکتتاری، در نشر نی و دیگری، بهترجمۀ شهرزاد بیاتموحد، در انتشارات فرهنگ جاوید منتشر شده است.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | ادبیات انگلیس |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 216 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک